چند پیآمد روحی و روانی فقر
در اولین نگاه، پدیده فقر، خسارات و عوارض روحی، روانی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی بر روی روح و روان وشخصیت مردم و جایگاه حکومت در نظام جهانی می گذارد که عموما ، این خسارت ها غیر قابل جبران است .آنچه در این مبحت برآن تکیه خواهیم کرد عوارض روحی و شخصیتی فقر بر روح و روان انسان است. انسانی که در دین اسلام از جایگاه رفیعی بهره مند است.امام علی علیه السلام مواردی را برمی شماردکه به چند مورد اشاره خواهیم داشت .
الف : ضربه به کرامت انساتی
پىآمد فقر، به پستى گراییدن شخصیت انسان و کم شدن آبرو و حرمت اوست و چون آبرومندى و بىنیازى مانند دو امر متلازمند که هیچ کدام بدون دیگرى تحقق نمىیابد، امام (ع) فقر را از بین برنده آبرو و شخصیت انسان قرار داده است، همچنان که از بین برنده غنا و بىنیازى است.
بلای فقر، تنم خسته کرد و روح بکشت بمرگ قانعم، آن نیز رایگانی نیست
ب: اظهار نیاز در برابر غیر خدا
پىآمد دیگر فقر و تنگدستى، آن است که آدمى مجبور مىشود، دست نیاز به سوى مردمى دراز کند که به هیچ وجه شایستگى آن را ندارند، زیرا سراسر وجود آنان نیاز و احتیاج است، و چون لازمه این کار تواضع و فروتنى در نزد غیر خداست و انسان را از توجه و رو آوردن به معبود حقیقى باز مىدارد، نوعى پستى و بدبختى است که باید از آن به خداوند پناه برد، و در همین زمینه امام چهارم على بن الحسین(ع) در دعاها و مناجاتهاى خود در پیشگاه پروردگار عرض مىکند: تویى که خود را به بىنیازى از آفریدگانت ستودهاى و شایستهاى که از آنان بىنیاز باشى، و تو آنان را به فقر و احتیاج، نسبت دادهاى و به حق، آنان نیازمند به تو هستند، پس کسى که بخواهد دوستیش را با تو محکم کند و به واسطه وجود تو فقر و نیاز را از خود دور سازد حاجت خویش را به سوى اهلش برده و براى برآوردن آن از راه صحیح وارد شده است، اما کسى که نزد آفریدگان اظهار تنگدستى کند و از آنان طلب حاجت کند و غیر تو را سبب رفع نیاز خود بداند، به نومیدى گراییده و سزاوار نرسیدن به احسان و نیکى تو شده است. و این که امام زین العابدین )ع( فرد اخیر در دعاى خود را سزاوار نرسیدن به احسان از ناحیه خداوند دانسته است به آن دلیل است که بر اثر حاجت خواستن از غیر خدا و توجه به دیگران قابلیت و شایستگى شمول پرتو رحمت و احسان ولى نعمت حقیقى را از دست داده است.
ج: رو آوردن به فرومایگان
از دیگر پىآمد های فقر،حاجت خواستن و طلب ترحم از فرومایگان و اشرار است، زیرا گاهى فقر و نیاز چنان شدید مىشود که آدمى را وادار مىکند به نااهلان رو آورد و از آنان درخواست ترحم کند و به تجربه ثابت شده است که ترحم خواستن از ناکسان و اشرار و دراز کردن دست نیاز به طرف آنان، در ذایقه نیکان و صاحبان مروّت، از داروى تلخ و سمّ مهلک ناگوارتر است.
برای لقمهای نان چون گدایان مریز از روی فقر ای میهمان آب
د: فقیر محکوم است
امیر مؤمنان على(علیه السلام) تنگ نظرى و بخل را ننگ می داند. ترس را یک نوع کمبود دانسته وبر این اعتقاد است که فقر و ندارى، انسان زیرک را در بیان دلیلش لال مىکند و نمی تواند از حق و حقوق خویش دفاع کند و لذا همیشه محکوم است.
" فقر و پریشانى آدم زیرک را از بیان حجّت و دلیل خود گنگ و لال گرداند"
چ: سستی در دین
امام(علیه السلام) به فرزندش محمّد بن حنفیّه فرمود:
" پسرم از فقر و تنگدستى در باره تو نگرانم بنا بر این از فقر و تنگدستى به خدا پناه ببر زیرا که فقر باعث نقص دین و سرگردانى عقل و ایجاد دشمنى مىشود. "
چون شکار فقر کردی تو یقین هم چو کودک اشک باری یوم دین
ح: پریشانی روان
آدمی با وجود تنگدستی ، مورد هجوم انبوهی از غم و اندوه و پریشانی خاطر واقع می شود که چه بسا باعث افسردگی و انزوای وی از اجتماع گردد.
" براستى که فقر و تنگدستى باعث خوارى نفس و دهشت و رکود عقل و جلب و کشش غمها و اندوهها است. "
" ناچاریهاى فقر و ندارى انسان را بر کارهاى بسیار زشت وادار مىنماید. "
پیشوایان و مسئله فقر
خداوند بر امامان و رهبران عدالت واجب کرده است که زندگى خود را با زندگى ضعیفترین مردم تطبیق و همسطح کنند تا فقر تهیدستان را نیازارد و امام خود را در درد و رنج فقر با خود شریک ببینند .
سیره پیامبر و على(ع) و جمعى از بزرگان صحابه نیز بیشتر برگزیدن فقر و ترک تجمّلات دنیا بود، در حالى که در سیاستهاى کشورى و رعایت مصالح اجتماعى با اهل دنیا همکارى کرده و از جامعه و مردم کنارهگیرى نداشتند.
على (ع) مىگوید: من این حکومت را پذیرفتم، اما نه به انگیزه میل به مقام و قدرت نه من هرگز چنین میلى نداشتم، بلکه مىترسیدم که فاجعهاى ببار آید و مال خدا دست به دست بگردد و در نتیجه، گروهى استثمارچى سرمایهدار، ثروتها را بین خود تقسیم کنند و قشر انبوهى در جامعه به مصیبت گرسنگى و فقر دچار گردند.
ممکن است در کوتاه مدت فقر از جامعه اسلام ریشه کن نشود (البته در یک جامعه اسلامى به معنى واقعى، در دراز مدّت، فقر وجود نخواهد داشت امّا در کوتاه مدّت قبل از آنکه به آن مرحله برسند باید کارى کرد که فقر ، نه عیب و نه مایه ناراحتى فکر باشد، وقتى امام و پیشواى مردم لباس و زندگیش همچون زندگى و لباس ضعیفترین قشرها باشد افرادى که از نظر مادى فقیرند، نه احساس شرمندگى مىکنند، و نه احساس حقارت و ناراحتى.
این سخنان را امام علیه السلام به عاصم بن زیاد فرمود:
"... اى دشمن نفس خویش شیطان سرگردانت کرده و از راه بدرت نموده به زن و فرزندت رحم نمىکنى آیا خیال مىکنى که خداوند تبارک و تعالى نعمتهاى پاکیزهاش را بر تو حلال کرده و در عین حال ناخشنود است که از آنها استفاده کنى تو نزد پروردگار ذلیلتر از آنى که فکر مىکنى. عاصم گفت: اى امیر المؤمنین خودت لباس خشن به تن مىکنى و نان خشک و سخت مىخورى فرمود: واى بر تو، من مثل تو نیستم. به تحقیق خداوند متعال بر رهبران و امامان حق، این گونه مقدر فرموده که زندگى خود را به مثل ضعیفان جامعه در آورند تا مبادا رنج فقر ، فقیران را به طغیان اندازد. "
یک سوال؟ یک پاسخ
حال که پیغمبران و اولیاى خداوند، از خواصّ بندگان، و مطیع فرمان وى و مورد رضایت او مىباشند، پس چرا آنان را با سختیها و ناگواریها گرفتار ساخت و از اموال دنیا و زن و فرزند بىبهرهشان داشت، چنان که فرعون هم به موسى این اشکال را کرد که اگر او پیامبر است و ارزش و اعتبارى دارد پس چرا از آرایشهاى دنیا و زینتهاى طلایى بىبهره است و کفار قریش به پیغمبر اسلام گفتند: در صورتى به او ایمان مىآوریم واو را پیامبر مىدانیم که داراى گنجینهاى از جواهرات و گوهرهاى قیمتى باشد، و یا باغها و مزارعى داشته باشد که شکمها را سیر کند ؟
در پاسخ این گونه سؤال ها، حضرت مىفرماید: این قبیل اشکالها و توهمات به علت ناآگاهى آنان ـ سوال کننده ـ از عمومیت امر، امتحان و آزمایش است، خداوند چنان که بندگان خود را با مبتلا ساختن به فقر و نیازمندى و گرفتار ساختن به مشقتها و ناگواریها مىآزماید همچنین آنان را به افزودن اموال و فرزندان آزمایش و امتحان مىکند، بنا بر این نباید تصور کرد که دارا بودن این امور دلیل سعادت انسان در پیشگاه خداست، همچنان که نداشتن آن دلیل بدبختى و شقاوت نیست ..."
راه درمان فقر
امام برای درمان فقر راه های مختلفی را عنوان می کند، راه های که عمدتا منشا از درون آدمی دارد عدم وجود تقوا، ایمان، اخلاق و معنویت ،غرور، حسادت و مسایلی از این دست را باعث بروز فقر می داند و با برطرف شدن آنها ، فقر نیز درمان می یابد.
الف: پناه بردن به قران
"... امروز با این که دنیا از نظر صنایع، فوق العاده پیشرفت کرده، ولى با این حال انواع ظلمتها بر جامعه بشرى سایه شوم خود را گسترده است، جنگها و خونریزیها، ظلم و بىعدالتیها، فقر و بدبختى و از همه مهمتر ناآرامیهاى درونى همه جا را فرا گرفته و تمام اینها نتیجه مستقیم ضعف ایمان و تقوا و فقر اخلاقى و معنوى است که بهترین راه درمان آن پناه بردن به قرآن است..."
" ... هیچکس پس از داشتن قرآن فقر و بیچارگى ندارد، و هیچکس پیش از آن غنا و بىنیازى نخواهد داشت ..."
ب: توجه به خویشاوندان فقیر
"... سزاوارترین افراد، که هیچ کس از داشتن آنها و همراهىشان بىنیاز نیست، فامیل و نزدیکان انسانند، زیرا اقربا و خویشان به لحاظ عاطفى از همه مهربانترند، و بیش از هر کس مدافع و جانبدار شخص مىباشند. نزدیکان، در پریشانى خاطر و پراکندگى احوال، او را مدد مىکنند و اگر گرفتارى همچون فقر و بىچیزى و مانند آن به انسان، روى آورد، مهربانى و کمک مىکنند. البتّه، قرابت و خویشاوندى، این شفقت و مهربانى را ایجاب مىکند..."
اندیشه کن از فقر و تنگدستی ای آنکه فقیریت در جواراست
ج: صدقه دادن
" ... صدقه دادن به فقیر در حقیقت وامى است از طرف صدقه دهنده که در حال بىنیازى مالى را مىدهد تا در روز فقر و تنگدستىاش به او باز پس دهد "
داووا الجور بالعدل و داووا الفقر بالصّدقة و البذل.
" مداوا کنید جور و ستم را به عدالت، و مداوا کنید فقر و ندارى را به صدقه و بخشش "
" چون گرفتار فقر شدید با صدقه دادن با خدا معامله کنید "
د: صبر و تسلیم در هنگام فقر
روح رضا و تسلیم و صبردر برابر قسمت الهى، مخصوصا در زمینه منافع مادّى، به انسان آرامش مىبخشد و آدمى را از مسابقههاى حرص آلود مال و ثروت و آلوده شدن به انواع محرّمات، باز مىدارد و جلوى کینه توزى و حسد را مىگیرد.
هیچ ثروتى در پیشگیرى از فقر ، بهتر از تسلیم و قناعت به روزى رسیده وجود ندارد، واگر هر کس بر آنچه به او روزى شده بسنده کند، به آسایش خواهد رسید.
الصّبر جنّة الفاقة
صبر، سپر فقر و ندارى است. (که او را از بسیارى از مهالک نجات بخشد)
صبر کن با فقر بگذار این ملال زانک در فقرست عز ذوالجلال
الصّبر عدّة الفقر.
صبر، ساز و برگ فقر و ندارى است.( اندوختهاى است براى آن روز )
پ: قناعت
علیک بالقنوع فلا شیء ادفع للفاقة منه.
" بر تو باد به قناعت، که چیزى براى برطرف کردن نیاز و فقر از آن مؤثرتر نیست. "
قناعت کن اگر در آرزوی گنج قارونی گدای خویش باش ار طالب ملک سلیمانی
" ... هیچ ثروتى بهتر از راضى شدن به رزق خدا ریشهى فقر را نمىکند. کسى که به آنچه براى او رسیده قناعت کند بر آسایش پیروز گردیده و به آسایشگاه سکونت گزیده است..."
" هیچ ثروتى براى پیشگیرى از فقر مؤثرتر از تن دادن به روزى نیست "
ما آبروی فقرو قناعت نمی بریم با پادشه بگوی که روزی مقدر است
ت: زکات
"... علتى که در وجوب زکات ذکر شده (اداره زندگانى فقرا و بینوایان، بلکه ریشه کن ساختن فقر از سطح اجتماع) تصریح مىکند که زکات یک قانون صرفا آمرانه مولوى و آزمایش روانى خالص در مقابل دستور خداوندى نیست، بلکه تنظیم و تأمین امور معاش آن دسته از افراد جامعه است که نمىتوانند کار کنند، یا کارشان براى اداره زندگیشان کافى نیست و همچنین دیگر مصارف اجتماعى از قبیل انتظامات و غیره باید از این مالیات تأمین گردد..."
"..از وجوب پرداخت زکات معلوم مىشود که ریشه کن کردن فقر از جامعه واجب است..."
ث: حج
ممکن است تصوّر شود که حج را با مسائل اقتصادى چه کار، ولى هنگامى که به این نکته دقّت کنیم که خطرناکترین مشکل مسلمانان امروز وابستگى اقتصادى آنها به بیگانگان است چه مانعى دارد که در کنار مراسم حج، کنگرهها و سمینارهاى بزرگى از اقتصاددانان جهان اسلام تشکیل شود و به عنوان یک عبادت الهى و نجات مسلمین از چنگال فقر و وابستگى به بیگانگان، در باره مشکلات اقتصادى جهان اسلام بیندیشند و طرحهاى سازندهاى تهیّه کنند. مسأله، جنبه شخصى ندارد که سر از دنیاپرستى بیرون آورد، بلکه هدف تقویت کلّ جهان اسلام و نجات از فقر و خدمت به عظمت مسلمین است.
اینکه حج و عمره، فقر و تنگدستى را منتفى و گناه را مىشوید. مربوط به جنبه اجتماعى حج است که مسلمانان در آن سرزمین مقدس از اوضاع و حالات همدیگر مطلع مىگردند و با اطلاع از دردهاى اقتصادى و ناگواریهاى سیاسى همدیگر است که موجب مىشود در صدد رفع آن دردها و ناگواریها و نابسامانىها برآیند.
"... اینکه حج و عمره، فقر و تنگدستى را منتفى و گناه را مىشوید، مربوط به جنبه اجتماعى حج است که مسلمانان در آن سرزمین مقدس از اوضاع و حالات همدیگر مطلع مىگردند و با اطلاع از دردهاى اقتصادى و ناگواریهاى سیاسى همدیگر است که موجب مىشود در صدد رفع آن دردها و ناگواریها و نابسامانىها برآیند..."
چ: روزه
"...هشام بن الحکم از امام صادق علیه السلام در باره علت روزه پرسید، آن حضرت در پاسخ فرمود: بدان جهت خداوند متعال روزه را واجب کرده است که غنى و فقیر در احساس تلخى با هم شریک باشند، زیرا غنى بطور طبیعى طعم گرسنگى را نمىچشد تا به فقیر رحم نماید، زیرا آدم غنى هر موقع چیزى را بخواهد، توانائى بدست آوردن آن را دارا است، لذا خداوند متعال با واجب نمودن روزه خواسته است که در میان مخلوقاتش تساوى برقرار نماید و آدم غنى طعم گرسنگى و درد را بچشد، تا بر ناتوان رقت آورد و بر گرسنه رحم نماید."
ذ: حفظ اعتدال
" ... هیهات اگر پرهیزکارى نبود من زیرکترین مردم عرب بودم در حال خشنودى و خشم، سخن حق بگوئید و در حال بىنیازى و فقر اعتدال را از دست ندهید و با دوست و دشمن دادگرى کنید و در آسایش و سختى خشنود باشید..."
دعای امام ( ع ) دررفع عواقب فقر
امام علی علیه السلام برای دوری از عواقب و پی آمد های فقر اینگونه دعا می کند که:
" ...خداوندا حیثیت و آبروى مرا با فقر و احتیاج، بىمقدار مکن که به سبب آن دچار این ناگواریها شوم، در حالى که تو هستى که با احاطه قیوّمى خود بر همه سببهاى عالم وجود برترى دارى و از همه شایستهترى که به هر کس آنچه بخواهى عطا کنى و آنچه بخواهى منع نمائى، تو سر چشمه بذل و بخشش و غنا و بىنیازى هستى، زیرا احتیاجى به خلق ندارى و تمام آفریدگانت در جهات ظاهرى و معنوى به تو نیازمند و محتاجند چون قدرت بىپایان تو سراسر ممکنات را در تسخیر دارد. توفیق از خداوند است..."
"...بار الها حفظ بفرما قدر و منزلت مرا با غنا و وسعت معیشت، و مبتذل مکن جاه و مرتبه مرا با فقر و تنگی روزى تا این که محتاج شوم بطلب کردن روزى از طالبان روزى تو، و طلب کردن عاطفت و احسان از شریران خلق تو، و مبتلا شوم بتعریف و توصیف کسى که بمن ریزش نماید، و مایل شوم بمذمّت آن کسى که از من مضایقه کند، و حال آنکه تو از پشت همه این خلق متولّی إعطاء و منع هستى، بدرستى که تو بر همه چیز قادر و قاهرى..."
امام (ع) در این دعا کرده و از خداوند خواسته است که او را بىنیاز کند و از تنگدستى و لوازم آن به وى پناه برده است، غنا و بىنیازى مطلوب حضرت، آن مقدارى از مال دنیاست که با قناعت و میانه روى نیازهاى ضرورى او را بر طرف کند، نه این که بیشتر از حد نیاز به دست آورد و براى خود اندوخته کند و نه گشایش دادن به زندگى بیش از نیاز چنان که در میان اغلب مردم معروف است. پیداست که دعا براى بىنیازى به معناى خاصّ اول پسندیده است ولى درخواست ثروت بر وجه دوم که اغلب مردم نظر دارند نکوهیده و ناپسند است، فقر و بىچیزى آن است که آدمى محتاج به سؤال از مردم شود، و این، خود لوازمى را در پى دارد که انسان را از توجه به خدا و پرستش او باز مىدارد و آن لوازم از این قرارند.
امام (ع) و چندتوصیه
الف : مشاور فقیر نگیرید
"... و هر چه را در نظرت نادرست آمد خود را بىاطلاع نشان بده و در قبول سخنان افراد سخنچین و فتنهانگیز عجله نکن زیرا سخنچین خائن و نیرنگباز است، هر چند که خود را ناصح و پند دهنده جلوه دهد. در مشورت کردن اشخاص بخیل را دخالت مده که ترا از نیکى و کار خیر بازداشته و ترا از فقر مىترساند ..."
ب : مشاوربخیل و حریص نگیرید
انسان نباید با هر فردى به مشورت بپردازد، چه از مستشارى که از "عقل" و "خرد"، در "واقع بینى" و "حقیقت گرائى" و از دیگر فضائل انسانى دور و عارى باشد، نه تنها فکر آدمى، بارور نمىگردد، بلکه بى بهره و احیانا گمراه مىشود، از این جهت امام، در فرمان تاریخى خود به "مالک اشتر" مىنویسند:
"... حتما در مشورت خود شخص بخیل را وارد نکن که تو را از راه صحیح بگرداند، و به فقر و ندارى تهدیدت کند . "
اگر مشاور انسان، فردی بخیل بود، به خاطر "بدگمانى" است که به "خدا" دارد، زیرا اگر بخیل از "انفاق مناسب" خوددارى مىکند، براى این است که تصور مىکند در اثر انفاق، ممکن است فقر بر او مستولى گردد و سرانجام در سختى و فشار قرار گیرد. این فرد نمىداند که خداوند رزاق است و روزى تمام انسانها بلکه تمام جانداران روى زمین بر عهده اوست آنجا که مىفرماید:
" وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها."
"هیچ جاندارى در روى زمین نیست مگر این که روزى او بر عهده خداست."
اگر فرد حریص و آزمند مشاوران خود را به گردآورى سیم و زر، تشویق مىکند و احیانا به خاطر حرص بیشتر، ستمگرى را در نظر آنان نیک جلوهگر مىسازد، بخاطر همان اندیشه باطلى است که بخیل دارد و چنین تصور مىکند که اگر دست به گردآورى ثروت نزند، ممکن است روزى فقیر و بیچاره گردد.
ج : دقت در انتصاب مدیران
"... تامین و تنظیم زندگى مادى فردى و دسته جمعى، بطورى که هیچ انسانى تا آنجا که امکانات جامعه و محیط اجازه مىدهد، دچار فقر و وابستگى اقتصادى اهانتبار نگردد. ـ این اصل ـ بدون مدیریت منطقى مسائل اقتصادى از طرف هیئت حاکمه عادل امکانپذیر نخواهد بود ..."
د : مسوولیت پذیری مردم
"...جاى تردید نیست که حوادثى پیش مىآید که ناگزیرى به عهده آنان بگذارى و هرگاه نسبت به آنان با عدالت رفتار کرده باشى با کمال میل مسئولیتى را که به آنان واگذار کردهاى اجرا مىکنند زیرا سرزمین آباد تاب تحمل مخارج سنگین را دارد. بدون تردید ویرانى هر سرزمینى بر اثر فقر و تنگدستى مردمش یک امر حتمى است. مردم هم وقتى فقیر مىشوند که زمامدارانشان به فکر جمع کردن ثروت باشند و به ریاست آینده خود امیدوار نباشند و از حوادث روزگار پند نگیرند. "
نتیجه گیری:
اسراف و اتراف فرمانروایان و رجال بزرگ اسلامى بالاخره اثر شوم خود را در اجتماع خواهد گذاشت و به نابودى و انفجار جامعه کمک خواهد کرد. قرآن مجید این حقیقت را در ضمن آیه بخوبى بیان فرموده و به پیروان خود هشدار داده است :
"وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِین".
"از ثروت خود در راه خدا انفاق کنید و با دستهاى خود، خود را بمهلکه و نابودى نیفکنید". از این آیه قرآن چنین استفاده مىشود که اگر ثروت ملّى در راه خدا و بسود جامعه مصرف نشود سرنوشت آن ملت بهلاکت و سقوط مىانجامد. اگرثروت ها در راه مصالح ملت مسلمان و تعلیم و تربیت و ارشاد جامعه و پیشرفت اقتصادى و آبادى و عمران سرزمینهاى اسلامى و رفاه عمومى بکار مىرفت آیا هماکنون باز هم شاهد این هلاکتها و فقر اقتصادى که گریبانگیر ملل عقبافتاده اسلامى شده است بودیم اگر این ثروتها در راه اعتلاء و شکوهمندى مسلمانان صرف مىشد امروز سایه شوم استعمارگران و استثمارگران بىرحم را بر سر ملل ضعیف مسلمان مىدیدیم
اسلام مبانى اقتصادى خود را طورى تنظیم کرده که اگر پیاده شود از فقر ، نام و نشانى در جامعه باقى نمىماند، اما اگر روزى در جامعه به واسطه پیاده نشدن مبانى اقتصادى اسلامى، فقیرى وجود داشته باشد باید زمامدار وقت، زندگى بسیار ساده و هماهنگ با فقرا داشته باشد. تامین و تنظیم زندگى مادى فردى و دسته جمعى، بطورى که هیچ انسانى تا آنجا که امکانات جامعه و محیط اجازه مىدهد، دچار فقر و وابستگى اقتصادى اهانتبار نگردد. این اصل بدون مدیریت منطقى مسائل اقتصادى از طرف هیئت حاکمه عادل امکانپذیر نخواهد بود.
از اساسىترین عوامل بىنیازى در اقتصاد، این است که حاکم، با شدت هر چه تمام از اسرافگرى و کامکارى و مال اندوزى وابستگان خود و دیگر تبهکاران جلوگیرى نمود.
" ...اگر رفاه و آسایش مادى یک جامعه کاملا آماده شده باشد و فقر و نیاز بکلى مرتفع گردد، آن جامعه هر گونه ناگوارى و درد و بدبختى را از خود دور کرده و افراد آن ذاتا عوض میشوند و خود خواهى و زورگوئى و سودجوئى شخصى را به دور مىاندازند..."
والسلام
فهرست منابع و مأخذ:
1.قرآن کریم
2.بخشىاززیبایىهاىنهجالبلاغه، جورج جرداق، م: محمدرضاانصارى ،کانونانتشاراتمحمدى، 1373، اول ، تهران
3.ترجمهرواننهجالبلاغه، سیدکاظمارفع، انتشاراتفیضکاشانى، 1379 ، دوم، تهران
4.ترجمهشرحصدکلمهامیرالمؤمنینعلیهالسلام، عبدالعلىصاحبى،بنیادپژوهشهاىاسلامىآستانقدسرضوى، 1375 ، دوم: مشهد
5.ترجمهشرحنهجالبلاغه، ابن میثم بحرانى، مترجم قربانعلىمحمدىمقدم، بنیادپژوهشهاىآستانقدسرضوى، 1375، اول، مشهد
6.غرر الحکم، عبد الواحد آمدى، مترجم محمدعلىانصارىقمى، هشتم، تهران
7.ترجمهغررالحکمودررالکلم، عبد الواحد آمدى، سیدهاشمرسولىمحلاتى، دفترنشرفرهنگاسلامى، 1378، دوم، تهران
8.ترجمهوتفسیرنهجالبلاغه، محمد تقى جعفرى ، دفترنشرفرهنگاسلامى، 1376، سوم، تهران
9.جلوههاىحکمت، سید اصغر ناظم زاده قمى ، مرکزانتشاراتدفترتبلیغاتاسلامى، 1375، دوم، قم
10.شرحصدودهکلمهازکلماتامیرالمؤمنینعلیهالسلام، حجت هاشمى خراسانى، حاذق، 1370، اول، قم
11.منهاجالبراعةفیشرحنهجالبلاغة، میرزا حبیب الله هاشمى خوئى ، مکتبةالاسلامیة، 1358، چهارم، تهران
12.ترجمهگویاوشرحفشردهاىبرنهجالبلاغه، محمدرضاآشتیانى، محمدجعفرامامى، هدف، اول، قم
13.ترجمهغررالحکمودررالکلم، عبد الواحد آمدى، مترجم سیدحسینشیخالاسلامى، نشرانصاریان ، 1378، چهارم، قم
14.ترجمهنهجالبلاغه،سید رضى، مترجم مصطفىزمانى، نشرنبوى، 1378، دوازدهم، تهران
15.فرهنگ دهخدا
16.دیوان حافظ
17.دیوان پروین اعتصامی
18.دیوان شمس
19.مثنوی معنوی
20.دیوان ابوسعید ابوالخیر