سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شگفت است از رشگ بران که غافلند از تندرستى مردمان . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :20
بازدید دیروز :10
کل بازدید :80389
تعداد کل یاداشته ها : 58
103/2/26
9:8 ع

فقر و فقرزدایی از دیدگاه امام علی(ع) در نهج البلاغه

خبرگزاری فارس: امام علی علیه السلام زمینه ساز و علت بروز فقر را مسایلی چون ؛ شرایط حاکم بر اجتماع، زمامداران زراندوز ، خود را به فقیری زدن ، چپاول معاش فقیر، ولخرجی ، حکت خداوند، تصمیم های بد و فخر فروشی می داند . برای از بین رفتن فقر نیز راه های ویژه ای را بر شمرده و به مردم توصیه می کند.

چکیده :

در لغت ، فقیر، به معنی مسکین‌ و بی‌چیز وغنی، مأخوذ از تازی و به معنی توانگر و مالدار آمده است . در نهج البلاغه از انواع مختلف و معانی گوناکون فقر سخن به میان رفته است که می توان به فقر اقتصادی، فقر مادی، فقر روحی، فقر علم و آگاهی، فقر ایدئولوژیکی فقر فرهنگی و... اشاره ای داشت که به چند نمونه آن اشاره خواهیم داشت.
سیره پیامبر و على(ع) و جمعى از بزرگان صحابه نیز بیشتر برگزیدن فقر و ترک تجمّلات دنیا بود، در حالى که در سیاستهاى کشورى و رعایت مصالح اجتماعى با اهل دنیا همکارى کرده و از جامعه و مردم کناره‏گیرى نداشتند.
امام برای درمان فقر راه های مختلفی را عنوان می کند، راه های که عمدتا منشا از درون آدمی دارد. عدم وجود تقوا، ایمان، اخلاق و معنویت و وجود غرور، حسادت و مسایلی از این دست را باعث بروز فقر می داند و با برطرف شدن آنها ، فقر نیز درمان می یابد.
امام علی علیه السلام زمینه ساز و علت بروز فقر را مسایلی چون ؛ شرایط حاکم بر اجتماع، زمامداران زراندوز ، خود را به فقیری زدن ، چپاول معاش فقیر، ولخرجی ، حکت خداوند، تصمیم های بد و فخر فروشی می داند . برای از بین رفتن فقر نیز راه های ویژه ای را بر شمرده و به مردم توصیه می کند.

کلید واژه ها:فقر ، غنا، فقیر

مقدمه:

در مکتب امام على علیه السلام، همه افراد بشر حق دارند از یک زندگى انسانى بهره‏مند باشند. این که دیده مى‏شود گروهى در ناز و نعمتند، و گروهى دیگر با فقر دست بگریبان، یا بخاطر اینست که ثروتمندان به وظیفه خود عمل نمى‏کنند، و یا بجهت اینست که فقرا، وظیفه انسانى خود را در تحصیل یک زندگى آبرومندانه انجام نمى‏دهند و یا به این علت است که زمامداران مردم شایسته‏اى نیستند و در تدبیر اداره امور و طرح پروژه‏هاى صحیح و بر قرارى عدالت اجتماعى عاجزند. در هر صورت اگر در جامعه اسلامى افرادى پیدا شدند که از زندگى انسانى بى بهره بودند، در مکتب امام علیه السلام تأمین زندگى تنها بعهده حکومت اسلامى است چنانکه آن حضرت در فرمان تاریخیش به مالک اشتر تأکید مى‏کند. امام علیه السلام نه تنها حق بهره‏مندى از یک زندگى انسانى را براى همه افراد جامعه طبق این فرمان ضرورى مى‏داند، بلکه این حق را شخصا حتى براى غیر مسلمین نیز در دوران حکومت چند ساله‏اش پیاده فرموده است. سیری در زندگانی و سخنان امام علیه السلام نشان مى‏دهد که، دنیاى بشریت پیش از آنکه در فکر افراد بى نوا و درمانده بیافتد و زندگیشان را از راه آبرومندى تأمین نماید، در مکتب علوى این گروه داراى زندگى انسانى بوده‏اند.
امام فقر را مرگی بزرگ می‌داند " فقر ، مرگ بزرگ است . "
این که از فقرو تنگدستى به نوعى مردن تشبیه شده است، به دلیل آن است که شخص بى‏چیز، از خواسته‏ها و مقاصدى که سرمایه زندگى مادى است بریده و به خاطر از دست دادن آنها غمگین است. و اما این که بزرگتر است، چون در طول زندگى شخص تنگدست، غمها و سختیهاى تنگدستى پیاپى مى‏رسد، امّا غم مردن یک‏باره است."
امام علیه السلام از زاویه دیگری نیز به مسئله فقر نگاه می کند . خداوند چنان که بندگان خود را با مبتلا ساختن به فقر و نیازمندى و گرفتار ساختن به مشقتها و ناگواریها مى‏آزماید همچنین آنان را به افزودن اموال و فرزندان آزمایش و امتحان مى‏کند.
" أَ یَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِینَ نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ بَلْ لا یَشْعُرُونَ "
"... یعنى گنهکاران مى‏پندارند ما که اموال و امور دنیوى آنان را زیاد مى‏کنیم، این امر دلیل رضایت و خشنودى ما از کارها و عقاید پست آنان مى‏باشد، و حال آن که چنین نیست بلکه ایشان بى‏خبراند از این که آنچه به ایشان داده‏ایم براى امتحان و آزمایش آنهاست و این امور بر بلا و گر فتارى آنان مى‏افزاید... "

تعریف لغوی فقر و غنا
در لغت ، فقرا و فقراء به معنی مردم‌ مسکین‌ و بی‌چیز واغنیا، مأخوذ از تازی و به معنی توانگران و مالداران است.
فقر: درویشی، خلاف‌ غنی. ج‌ فقور،عبارت‌ ازنداشتن‌ مایحتاج‌ است‌ و تفاوت‌ آن‌ با فقد این‌ است‌ که‌ فقد نداشتن‌ چیزی‌ است‌ که‌ بدان‌ نیازی‌ نیست‌ و آن‌ را فقر نتوان‌ گفت‌.
حقیقت‌ فقر نیازمندی‌ است‌. زیرا بنده‌ همواره‌، نیازمند است،‌ چه‌ بندگی‌ یعنی‌ مملوک‌ بودن‌ و مملوک‌ به‌ مالک‌ خود محتاج‌ است‌ و غنی‌ در حقیقت‌ حق‌ است‌ و فقیر خلق‌ و آن‌ صفت‌ عبد است.
فقیر: درویش‌ که‌ به‌ اندازه‌ء کفایت‌ عیال‌ مال‌ دارد یا درویشی‌ که‌ اندک‌ چیزی‌ دارد و قوت‌ میسر باشد او را. ج‌ فقراء ، بی‌چیز ،گدا، بیچاره، نادار .
غنی‌.: توانگر. ج‌ اَغْنیاء . توانگر و مالدار . خلاف‌ فقیر . دارا ، دارنده‌.
دراصطلاح‌ شرع، غنی‌ خلاف‌ فقیر است‌ و فقیر کسی‌ است‌ که‌ او ا نصاب‌ لازم‌ شود. در اختیار آمده‌؛ غنی‌ سه‌ گونه‌ باشد؛ بی‌نیاز و سلیم‌المزاج‌ که‌ او را توانایی‌ فراهم‌ آوردن‌ قوت‌ روزانه‌ء خود باشد مالک‌ به‌ نصاب‌ موجب‌ فطریه‌ و قربانی‌ بدون‌ زکوة‌ و مالک‌ به‌ نصاب‌ وجب‌ فطریه‌ و قربانی‌ و زکوة‌ و صرف‌ زکوة‌ به‌ بی‌نیاز سلیم‌المزاج‌ بدون‌ اختلاف‌ بین‌ فقها جایز است‌ .
دراصطلاح‌ فلسفه ، غنی‌ آن‌ است‌ که‌ ذات‌ و کمال‌ او ( وجود او ) به‌ دیگری‌ متوقف‌ نباشد. برخلاف‌ فقیر که‌ ذات‌ و کمال‌ او به‌ دیگری‌ متوقف‌ است‌ .
دراصطلاح‌ تصوف‌، غنی عبارت‌ از مالک‌، تمام،‌ پس‌ غنی‌ بالذات‌ متحقق‌ نیست‌ مگر حق‌ را ( خداوند متعال).

معانی فقر در نهج البلاغه
در نهج البلاغه از انواع مختلف و معانی گوناکون آن سخن به میان رفته است که می توان به فقر اقتصادی، فقر مادی، فقر روحی، فقر علم و آگاهی، فقر ایدئولوژیکی فقر فرهنگی و... اشاره ای داشت که به چند نمونه آن اشاره خواهیم داشت.
الف : فقر به معنای نیاز مالی
"... درجات فقر از نظر شدّت و ضعف متفاوت است. گاهى منظور از فقر نیازمندى به مال است و گاه نیازمندى به فضیلت هاى نفسانى و آمادگى است ...گاهى مقصود از نیازمندى، هر دو صورت یاد شده است، مالى و کمالات نفسانى ..."
"... و گاهى فقر در این جا بر معناى ظاهرى که همان نیازمندى به مال یا نداشتن مال است حمل مى‏شود..."
ب : فقر به معنای سادگی
"...گاهى منظور از آن: یک نوع سادگى در زندگى و مبارزه با تجمل پرستى، همراه با آزادگى و بیدارى است..."
فقر همة اولیاء و اصفیایالهی به این معناست. آنها با انتخاب این شیوه در حقیقت مبارزه‌ای بی‌امان را با زراندوزی، فخر فروشی، خودبزرگ بینی و تجمل گرایی را سرلوحة مبارزات خود قرارداند و البته به این فقر، فخر هم می‌کردند.
کشکول فقر، شد سبب افتخار ما ای یار دل فریب، بیفزای افتخار
"الفقر فخری" فقر افتخار من است
یک ذره ز حد خویش بیرون نشود خود بینان را معرفت افزون نشود
آن فقر که مصطفی بر آن فخر آورد آنجا نرسی تا جگرت خون نشود
ج: فقر به معنای مطلق ناداری
" ... واژه فقر ـ نادارى ـ گاهی اعمّ از معناى متعارف و رایج آن تلقّى و بر معناى مطلق نادارى و نیازمندى حمل شود تا ستایش خداوند تعمیم یابد، چنان که غنا نیز به معناى سلب مطلق نیازمندى مى‏باشد، و چون ثابت است که هر ممکن الوجودى در وجود و بقاى خود محتاج خداست و همه موجودات روى نیاز به او دارند، و او پدید آورنده و برپا دارنده وجود انسان است لذا ثابت مى‏شود که برطرف کننده نیاز هر موجود بلکه هر ممکن، خداوند متعال است "
"...گاهى غنا گفته مى‏شود و منظور از آن بى نیازى است و گاهى گفته مى‏شود و مقصود از آن به دست آمدن کارهایى است که بدان نیاز دارد و به هر دو معنى، در مقابل فقر مى‏باشد."
د : فقر به معنای نادانی
" هر فقرى رخنه‏اش بستنى است جز فقر نادانى " (که چاره‏اش نشدنى است)
لا فقر اشدّ من الجهل.
" نیاز و فقرى، زیانبرتراز نادانى نیست "
مقصود از فقر در این جا نیازمندى به فضیلتها و استعداد مى‏باشد . سخت‏ترین درجات کاهش عقل، نداشتن استعداد است که لازمه‏اش خالى بودن انسان از فضایل و کمالات نفسانى است.
ذ: فقر روحی
تجربه و مشاهدات تاریخى بروشنى نشان داده است که فقر اقتصادى اغلب مستند به فقر روحى انسان‏هایى بوده است که حیات مطلوب خود را در تورم خود طبیعى بوسیله مواد اقتصادى و ثروت و مالکیت‏هاى بیحساب خلاصه مى‏کردند.

علل بروز فقر
الف : شرایط حاکم بر جامعه
یکی از مواردی که باعث بروز فقر در اجتماع می شود شرایط اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی موجود در جامعه است. اینکه چه کسی بر مردم حکومت می کند؟ میزان اهتمام حاکم در برقراری عدالت اجتماعی تا چه اندازه است؟ برخورد و عکس العمل مردم در برابر حاکم چگونه است؟ میزان عمل به احکام اسلامی توسط حاکم و مردم تا چه اندازه است؟ نحوه عمل بزرگان جامعه در برابر مردم ، حضور جدی پرهیز کاران و دلسوزان دین و مواردی از این دست، از مسایلی است که در بروز زود هنگام فقر در جامعه مؤثر خواهد بود.
" ...چه بسیار پرهیزکارانى که وقت خود را تلف کرده‏اند و چه بسیار زحمتکشانى که در پایان زیان برده‏اند. در زمانى قرار گرفته‏اید که نیکى به طرف نقص و شرارت به طرف افزایش رهسپار است و شیطان تمام طمع خود را صرف هلاکت انسان کرده است. اینک زمانى فرا رسیده که نیروى او تقویت شده، نیرنگهایش همگانى گردیده و به طعمه خود دست یافته است. به هر گوشه‏اى از اجتماع مى‏خواهى نگاه کن: فقیرى را مى‏بینى که با فقر دست و پنجه نرم مى‏کند، یا ثروتمندى را که نعمت‏هاى خدا را در غیر رضاى خدا صرف مى‏کند یا بخیلى را مى‏بینى که بخل او را ناگزیر کرده حق خدا را نپردازد و یا گردنکشى را مى‏بینى که گوشش براى شنیدن پند و اندرز سنگین است. خوبان و شایستگان شما کجا رفتند؟ آزادگان و دست و دلبازانتان کجا هستند؟ آنانکه در کسب و کار خود پرهیز مى‏کردند و در عقائد خویش دقت نشان مى‏دادند چه شدند؟ مگر تمام آنان از این دنیاى پست کوچ نکردند و رفتند و از لذت‏هاى آن محروم گردیدند؟ مگر ته مانده‏اى بیشتر گذاشته‏اند که در اثر بى ارزشى لب براى مذمت آن باز نمى‏گردد و اعتنایى به نام آنان نمى‏شود؟ الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا: ما همه در اختیار خدا هستیم و به او باز مى‏گردیم. فساد جامعه را فرا گرفته، نه منکرى تغییر مى‏کند و نه کسى جلوگیرى مى‏نماید آیا با همین روش مى‏خواهید در خانه قدس الهى همسایه‏ى خدا گردید و گرامى‏ترین بندگان شایسته در نظر خدا باشید افسوس خدا در مورد بهشت گول نمى‏خورد و خوشنودى او فقط از طریق فرمانبردارى‏اش بدست مى‏آید. لعنت بر کسانى که امر بمعروف مى‏کنند و خودشان عمل نمى‏نمایند. لعنت بر آنانکه نهى از منکر مى‏کنند اما خودشان آن را انجام مى‏دهند..."
ب : زمامداران زراندوز
"... و بیچارگى و فقر آنها بخاطر آن است که زمامداران به جمع اموال مى پردازند و نسبت به بقاى حکومتشان بدگمانند، و از تاریخ زمامداران گذشته عبرت نمى‏گیرند..."
ج: فخر فروشی
" ... فخر کردن و بالیدن در حالت غنا و توانگرى تخم پریشانى در فقر و پریشانى مى‏کارد (و یا مى‏ترساند خوارى را در پریشانى، چون وقتى همین ثروتمند فقیر شد دیگر کسى به او اعتناء نخواهد کرد.)
د : حکمت الهی
"... فقراء، حسد و کینه و تنافس نورزند از دیدار حال اغنیاء، و اغنیاء مفتون مال و ثروت نبوده و دل باختگى دنیا ایشان را از عقبى باز ندارد، در پى اعمال خالصه باشند از ریاء و سمعه بپرهیزند ... تمام امور مربوط بتقدیر و قضاء الهى بوده، ثروت و غنا و فقر مقتضاى حکمت و مصلحت الهیّه است، عاقل تدبّر و تأمّل نموده بتقدیر الهى راضى و شاکر باشد، به فتنه مفتون نگردد..."
و: جپاول معاش فقیر
غصب حق و حقوق مردم توسط پولداران و ثروتمندان و زورمداران جامعه ، در طول تاریخ وجود داشته و یکی از مهمترین عامل بروز فقر و تنگدستی مردم بوده است.
ما منع فقیر الّا بما متّع به غنىّ
"... هیچ فقیرى از معاش خود محروم نمانده است، مگر این که یک غنى از حق مالى آن فقیر بهره‏مند گشته است "
ز : ولخرجی
التّبذیر عنوان الفاقة.
" ولخرجى نشانه و سرآغاز فقر و نیازمندى است. "
هزینه‌های بیهوده در طول زندگی نیز باعث فقر و تنگدستی و نیازمندی می‌شود. هزینه‌های بطور قطع و یقین نوعی ولخرجی قلوداد می‌شود.
ح : تصمیم نابجا
درطول زندگی فراز ونشیب هایی برای آدمی وجود خواهد آمد ، بحران هایی در جامع شکل خواهد گرفت که همه آنها نیازمند اخذ تصمیم هایی مدبرانه و هوشمندانه است . چه بسا یک تصمیم نابجا در چنین مواقعی باعت بروز بحرانی جدید در زندگی شود که خلاصی از آن ممکن نیست و از طرف دیگر با یک تصمیم منطقی، انسان به راحتی از سختی خلاصی یافته و نجات پیدا خواهد کرد.
سوء التّدبیر مفتاح الفقر.
" تدبیر بد، کلید فقر و نادارى است"
"لا فقر مع حسن تدبیر"
به همراه حسن تدبیر، فقر نیست.
ط: حسد ورزی
روى سخن امام علیه السلام با تهیدستان و محرومان از دنیا است که آتش حسد و بدبینى را بر فقر مادّى علاوه نکنند تا از لذات دیگر زندگانى محروم نشوند و وحدت اجتماعى را مختل ننمایند چه با اختلال اجتماع، دچار پراکندگى دیگرى مى‏شوند. یکى از دانشمندان می‌گوید: ملتى ذلیل نشد مگر آنکه قبل از آن ضعیف شد، و ضعیف نشدند مگر آنکه متفرق شد، و متفرق نشد مگر آنکه در روش زندگانى مختلف گشت، و مختلف نشدند مگر آنکه به هم حسد ورزیدند، حسد به میان نیامد مگر آنکه جمعى منافع شخصى را بر صلاح دیگران برگزیدند.
ی: ترک جهاد
در آیات قرآن مجید و روایات، اهمّیتى به جهاد داده شده است که به کم‏تر چیزى داده شده، به خصوص اگر جهاد را به معناى گسترده و در مورد جهاد با دشمن درون و بیرون تفسیر کنیم که تمام برنامه‏هاى الهى و دینى را فرا مى‏گیرد. در احادیث مختلفی از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه اطهار در اهمیّت جهاد گفته شده که اگرکسى که جهاد را ترک کند، خداوند، لباس ذلّت بر او مى‏پوشاند و در زندگى مادّى نیز گرفتار فقر و تنگدستى مى‏شود و دین او بر باد مى‏رود . ازاین احادیث، به خوبى، استفاده مى‏شود که ترک جهاد، هم زندگى معنوى انسان را به خطر مى‏افکند و هم زندگى مادّى او را.
ن: خیانت در امانت
اگرنظام ارزشى جامعه که معیارى است براى سنجش نیکى‏ها و بدى‏ها، واژگون گردد، ظهور پدیده‏ فقر در آن جامعه دور از انتظار نیست، معروف منکر مى‏شود، و منکر معروف. دیو به صورت فرشته نمایان مى‏شود، و فرشتگان در نظرها به صورت دیوان با نهایت تأسف این موضوع در عصر و زمان ما نیز به طور گسترده ظاهر شده، که حیله‏گران مکار و پیمان شکنان در عرصه سیاست جهان به عنوان سیاستمداران لایق شناخته مى‏شوند، و آنها که پایبند به عهد و پیمان الهى و انسانى هستند افرادى ساده اندیش و خام و بى‏تجربه. ممکن است در کوتاه مدت پیمان شکنى و حیله‏گرى منافعى براى صاحبش به بار آورد، و او را در سیاستش موفّق سازد، ولى بى‏شک در دراز مدّت فقر فراگیرشده وشیرازه‏هاى اجتماع را از هم مى‏پاشد. این درست به فرد متقلّبى مى‏ماند که با چند بار تقلب در معاملات سرمایه‏اى مى‏اندوزد، ولى هنگامى که تقلب و نیرنگ او گسترش یافت چرخهاى اقتصادى از کار مى‏افتد، و همه در گرداب ضرر و زیان فرو مى‏روند. روى همین جهت بسیارى از افراد بى‏ایمان و بى‏بند و بار براى حفظ منافع دراز مدّت خود سعى مى‏کنند اصل امانت و احترام به قرارداد را در معاملات خود حاکم کنند، مخصوصا در برنامه‏هاى اقتصادى در دنیاى امروز از سوى شرکتهاى مهم بیگانه این اصل رعایت مى‏شود، تا با جلب اعتماد ( و به اصطلاح امانت داری) دیگران بتوانند منافع سرشار خود را تضمین کنند.
نکته پایانی در این مبحث اینکه برخی از ناآگاهان مى‏گویند: قرآن که اصیل‏ترین منابع مکتب اسلام است، معاش و روزى مردم را به قضا و قدر حواله مى‏کند و اختلاف انسانها را در بهره‏بردارى از مواد معیشت، یک قانون ضرورى تلقى مى‏کند. این ادعا، بسیار دور از حقیقت است.
ما در این مبحث تنها به مفهوم قضا و قدر و ارتباط آن با معاش مردم اشاره مى‏کنیم: قضا یعنى حکم خداوندى، قدر یعنى هندسه منظمى که از آن قضا در جریان هستى نقش مى‏بندد. با نظر به صدها دلیل قرآنى و عقلى و حدیثى، چنانکه ضرورت کار و کوشش براى تحصیل معاش و استخراج مواد اقتصادى حیات از طبیعت، به وسیله قواى مغزى و عضلانى همه و همه مربوط به قضاى الهى است که باید در هندسه عالم هستى نقش ببندند، همچنین لزوم گرفتن حق و دریافت ارزشهاى واقعى کار و فعالیتهاى فکرى و عضلانى نیز از قضاء الهى سرچشمه مى‏گیرد و به وسیله معرفت و آگاهى و قدرت آدمى در هندسه حیات و عالم هستى نقش مى‏بندد.
کار و کوشش براى تهیه معاش و گرفتن حق و دریافت ارزشهاى واقعى کار و فعالیتهاى فکرى و عضلانى، مورد مشیت خداوندى در قضا و قدر مى‏باشند. مسئله‏اى به نام اختلاف مردم در بهره‏بردارى از رزق وجود دارد و این چیزى نیست که قابل انکار و تردید بوده باشد و هیچ مکتب و ایده‏ئولوژى و قوانین علمى هم نمى‏تواند این پدیده را منتفى بسازد، زیرا اختلاف در کمیت و کیفیت رزق که بطور طبیعى حتى در اشتراکى‏ترین جوامع دنیا در موضوعات اقتصادى وجود دارد، نمى‏توان با فقر و ثروتمندى‏هاى ناشى از چپاولگرى و استثمار و از ارزش انداختن نیروهاى حیاتى مردم که منشأ کارهاى فکرى و عضلانى آنها است، مخلوط کرد.



  
  

حاکم خزانه دار و امین مرد


         نتیجه منطقی مطالب فوق، همانطور که نهج البلاغه به صراحت اعلام می‏کند، این است که فرمانروا امین و پاسبان حقوق مردم و مسئول در برابر آنان است یعنی مسئول بودن در برابر خدا مستلزم این نیست که در برابر مردم مسئول نباشد و اگر بناست از این رو ـ فرمانروا، مردم ـ یکی برای دیگری باشد این فرمانرواست که برای توده مردم محکوم است نه توده، محکوم برای فرمانروا، بلاتشبیه چوپان برای گوسفند است نه گوسفند برای چوپان، پس حکومت کردن بر مردم، ودیعه و امانت مردم در دست حاکم است. قرآن کریم در مورد امانت بودن حکومت در دست حاکم می‏فرماید:
«انّ الله یأمرکم ان تودّوا الامانات الی اهلها...؛خداوند بر شما فرمان می‏دهد که امانتها را به صاحبانشان برگردانید.»
مرحوم طبرسی در تفسیر این آیه گوید: «در معنای این آیه چند قول است: یکی اینکه منظور امانتهاست اعم از الهی و غیر الهی، مالی و غیر مالی. دوم اینکه خطاب به فرمانروایان است، پروردگار عالم به فرمانروایان دستور می‏دهد با اداء امانت به رعایت کردن مردم قیام کنند سپس در تفسیر آیه بعد «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» می‏گوید چون در آیه قبل به فرمانروایان دستور داده حق رعیت را اداء کرده وبا انصاف رفتار کنند در این آیه متقابلاً از مردم خواسته است از اولوا الامر اطاعت کنند.»در تفسیر شریف المیزان نیز در بحث روایی که در ذیل این آیه آمده است از تفسیر درّالمنثور از امام علی(ع) چنین نقل می‏کند: «حقٌ علی الامام ان یحکم بما انزل الله و ان یؤدّی الامانة فاذا فعل ذلک فحقّ علی الناس ان یسمعوا له...  بر امام لازم است در میان مردم آن چنان حکومت کند که خداوند دستور آن را فرو فرستاده است و امانتی که خداوند بر او سپرده است ادا کند هرگاه چنین کند بر مردم لازم است که فرمان او را گوش فرا دهند و اطاعتش را فرض دانسته و دعوتش را اجابت کنند.»چنانچه ملاحظه می‏شود قرآن کریم حاکم و سرپرست جامعه را امین و نگهبان جامعه می‏شناسد و حکومت را امانت دانسته که به او سپرده شده است و باید ادا نماید، برداشت ائمه و شخص امام علی(ع) نیز چنین است. امام(ع) در نامه‏های خود به فرمانروایان چنین می‏فرماید: (در نامه به فرماندار آذربایجان):
«و انّ عملکَ لیس لک بطعمةٍ ولکنّه فی عنقک امانةٌ و انتَ مُسترعی لمن فوقک...» مبادا چنین پنداری که امارتی که به تو سپرده شده است شکاری است که به چنگ افتاده است، نه بلکه امانتی است که به گردنت گذاشته شده است و مافوق تو رعایت و نگهداری حقوق مردم را از تو می‏خواهددر فرمان معروف حضرت به مالک اشتر دارد که :
«
و لا تقولنّ انّی مؤتمرٌ آمرٌ فاطاع فانّ ذلک ادغالٌ فی القلب و منهکة للدّین و تقرّبٌ من الغیر...»20
مگو من اکنون بر آنان مسلط هستم از من فرمان دادن است واز آنها اطاعت کردن که این عین راه یافتن فساد در دل و ضعف در دین و نزدیک شدن به سلب نعمت است. در بخشنامه‏ای که به مأموران جمع آوری زکات می‏نویسد می‏فرماید:
«به عدل و انصاف رفتار کنید، به مردم درباره خودتان حق بدهید و در برآوردن حاجات مردم تنگ حوصلگی نکنید که شما خزانه داران مردم و نمایندگان آنها و سفیران امام هستید.»


  
  

 

حضرت علی در اهمیت حقوق مردم می فرماید: سوگند به خدا اگر تمام شب را بر روی خارهای سعدان (خار سه شعبه و گزنده) به سر ببرم و یا با غل و زنجیر به این سو و آن سو کشیده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت، در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان خدا ستم نموده و به ناحق چیزی از اموال عمومی را غصب کرده باشم .

 بسیارند کسانی که ادعای دینداری می کنند ولی بی میل نیستند که از راه های نامشروع و تعدی به حقوق مردم، به مطلوب خود دست یابند. چنانکه بعضی از این افراد، به آن امام بزرگوار پیشنهاد می کردند حال که حکومت اسلامی به دست شما رسیده چه اشکال دارد که از هر راهی به اهداف خود دست یابید؟! ولی آن حضرت در جواب آنها می فرماید: به خدا قسم تا عمر دارم و تا شب و روز از پی هم می آیند و ستارگان یکی پس از دیگری طلوع و غروب می کنند هرگز چنین کاری نخواهم کرد.

احترام به حقوق مردم

حضرت علی در سال 36 هجری حکومت اسلام را به دست گرفت. در نهج البلاغه آمده است که آن حضرت به مأمور جمع آوری مالیات در مورد مراعات حقوق مردم اینگونه سفارش فرموده است: در مسیر راه، هیچ مسلمانی را نترسان یا با زور و قلدری از زمین او عبور نکن. و افزون تر از حقوق الهی از او مگیر، و هر گاه به قبیله ای رسیدی در کنار آبشان فرود آی و وارد خانه کسی از آنها مشو... تا آنجا که فرمود: پس به آنها سلام کن و در سلام و مهربانی کوتاهی نکن سپس می گویی ای بندگان خدا مرا ولی خدا و جانشین او به سوی شما فرستاده، تا حق خدا را که در اموال شما است تحویل گیرم، آیا در اموال شما حقی است که به نماینده او بپردازید؟

اگر کسی گفت: نه، دیگر به او مراجعه نکن، و اگر کسی پاسخ داد آری، همراهش برو بدون اینکه او را بترسانی، یا تهدید کنی...

حقوق دوستان

گاهی پیش می آید که دو نفر دوست که سالها با هم در کمال صمیمیت و مهربانی زیسته اند و تحمل یکدیگر را در گرفتاری ها داشته اند ولی به خاطر اندک چیزی با یکدیگر قهر نموده و از هم جدا شده اند . 

امیرالمؤمنین درباره ایجاد رابطه بین دو دوست، با بیان گهربار خود به فرزندش امام مجتبی می فرماید: چون برادرت از تو جدا شود تو پیوند دوستی را برقرار کن، اگر او روی برگرداند تو مهربانی کن، و چون بخل ورزید تو بخشنده باش، هنگامی که او دوری می گزیند تو نزدیک شو و چون او سخت می گیرد تو آسان گیر... چنانچه گویی بنده او هستی، و مثل این که او صاحب نعمت تو باشد.

رعایت حقوق و حدود دوستی

حضرت امیرالمؤمنین در نهج البلاغه می فرماید: خداوند سبحان حقوق بندگانش را بر حقوق خود مقدم قرار داده است، پس هر کس که برای ادای حقوق بندگان خدا قیام کند، در حقیقت، این عمل، او را به ادای حقوق الهی می کشاند.

به همین دلیل حضرت علی بعد از آن رهنمود بسیار زیبا به فرزند ارجمندش، امام مجتبی در رعایت حقوق دوستان، برای اینکه حدود و مرز محبتها را نسبت به برادران دینی و دوستان معین کند بلافاصله به دنبال آن سخنان، می فرماید: مبادا دستورات یاد شده را با انسان هایی که سزاوار آن نیستند انجام دهی، یا دوستی و گذشت را در غیر موضعش به کار ببری ...

حقوق برادری

آن حضرت در شناخت دقیق حقوق برادری می فرماید: دوست، دوست نمی شود مگر آن که حقوق برادرش را در سه جا محفوظ نگه دارد: در فقر و گرفتاری و در نبود او، و همچنین بعد از وفات او. 

حقوق متقابل پدر و مادر

آن امام بزرگوار در نهج البلاغه می فرماید: همانا فرزند را به پدر، و پدر را به فرزند، حقی است. حق پدر بر فرزند، این است که پدرش را در تمام دستوراتش به غیر از معصیت خدا اطاعت نماید. و حق فرزند بر پدر این است که: نام نیکو برای او بگذارد، خوب تربیتش کند، و به او قرآن بیاموزد. 

حقوق متقابل امام و امت

امام در رابطه با حقوق متقابل امام و امت اینگونه خطاب می کند و می فرماید: ای مردم مرا بر شما حقی است و شما را نیز بر من حقی واجب شده است. اما حق شما بر من آن است که خیر خواه شما باشم و بیت المال را میان شما عادلانه تقسیم کنم و شما را آموزش دهم تا بیسواد و نادان نباشید و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید.

و اما حق من بر شما این است که در بیعت با من وفادار باشید، و در آشکار و نهان برایم خیرخواهی کنید و هر گاه شما را فرا خواندم اجابت کنید و چون شما را فرمان دادم اطاعت کنید. 

بزرگی حق الناس

در اهمیت و بزرگی حق مردم و مقدم بودن حق الناس بر خدا همین بس که خداوند تعالی خودش حقوق بندگانش را بر حقوق خویش مقدم شمرده چنانکه حضرت امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرماید: خداوند سبحان حقوق بندگانش را بر حقوق خود مقدم قرار داده است، پس هر کس که برای ادای حقوق بندگان خدا قیام کند، در حقیقت، این عمل، او را به ادای حقوق الهی می کشاند. 

بزرگی حق خدا از نگاه رسول 

حق خدا بر بندگانش بزرگ تر از آن است که ادا شود، چنانچه رسول اکرم فرمود: همانا حقوق خداوند تعالی بزرگتر از آن است که بندگان او بتوانند ادا نمایند، و نعمتهای او بیشتر از آن است که بندگان او بتوانند شمارش کنند، ولیکن صبح و شام توبه کنید و به سوی او بازگشت نمایید. 

حقوق متقابل رهبر و مردم

حضرت علی در رابطه با حقوق مردم با رهبر چنین می فرماید: آگاه باشید حق شما بر من آن است که جز اسرار جنگی هیچ رازی را از شما پنهان ندارم و کاری را جز حکم شرع بدون مشورت شما انجام ندهم و در پرداخت حق شما کوتاهی نورزیده، و در وقت تعیین شده، به شما بپردازم، و با همه شما به گونه ای مساوی رفتار کنم. پس من وقتی مسئولیتهای یاد شده را درست انجام دادم بر خداست که نعمتهای خود را بر شما ارزانی دارد، و وظیفه شما هم فرمانداری از رهبر شما است تا آنجا که فرمود: خوارترین افراد نزد من، انسان کج رفتار است که او را به سختی کیفر خواهم داد .

سفارش امام به مالک اشتر در رعایت حقوق مردم

مالک اشتر از یاران بسیار با وفای حضرت علی بود که در لیاقت و شجاعت و ایمان و تقوا مشهور بود. امام در سال 38 هنگامی که او را به فرمانبرداری مصر برگزید منشوری را برای او نوشت که از زیباترین نامه های آن حضرت در نهج البلاغه محسوب می شود و به "فرمان مالک" معروف است. در این نامه که دارای معانی بسیار ژرف و عمیق است آنچه زمامداران اسلام باید بدانند و با عمل و مراعات آن کشورداری و دینداری و مردم داری کنند در این نامه مکتوب است:

" دوست داشتنی ترین چیزها در نزد تو در حق، میانه ترین و در عدل، فراگیرترین و در جلب خشنودی مردم گسترده ترین باشد، که همانا خشم عمومی مردم، خشنودی خواص (نزدیکان) را از بین می برد، اما خشم خواص را خشنودی همگان بی اثر می کند. خواص جامعه همواره بار سنگینی را بر حکومت تحمیل می کنند، زیرا در روزگار سختی یاریشان کمتر و در اجرای عدالت از همه ناراضی تر، و در خواسته هایشان پافشارتر، و در عطا و بخشش کم سپاس تر، و به هنگام منع خواسته ها، دیر عذر پذیرتر، و در برابر مشکلات کم استقامت تر می باشند، در صورتی که ستون های استوار دین، و اجتماعات پرشور مسلمین و نیروهای ذخیره دفاعی عموم مردم می باشند."

سفارش امام در رعایت حق و عدل در قصاص

در نهج البلاغه می خوانیم که امام علی پس از ضربت خوردن با شمشیر ابن ملجم مرادی لعنة الله علیه در سال چهل هجری ضمن وصیت هایی که به فرزندانش امام حسن و امام حسین  فرموده در پایان وصیت در مورد قصاص، این سفارش اکید را به یادگار گذاشته است: ای فرزندان عبدالمطلب مبادا پس از من دست به خون مسلمین فرو برید (و دست به کشتار بزنید و بدین بهانه تصفیه حساب ها را به میان بکشید) و حرفتان این باشد که بگویید امیرالمؤمنین کشته شده است. بدانید جز قاتل من نباید کسی دیگر کشته شود آن هم درست بنگرید! اگر من از یک ضربت او که بر من وارد کرده، از دنیا رفتم شما هم او را تنها یک ضربت بزنید. مبادا دست و پای آن مرد را ببرید و او را مثله نمائید زیرا من از رسول خدا(ص) شنیده ام که فرمود: " از جدا کردن اعضای مرده بپرهیزید، هر چند سگ هار باشد."

رعایت حقوق حیوانات

امام علی در نامه 25 نهج البلاغه درباره حمایت از حقوق حیوانات فرموده اند: "حق نداری حیوانی را بترسانی یا مورد اذیت و آزار قرار دهی..."


  
  
 

کتاب: ره توشه راهیان نور 1377ش 1419ق ص 117

نکاتى درباره عید فطر

امیر المؤمنین(ع) در خطبه عید فطر مى‏فرماید:

«الا و ان المضمار الیوم و السباق غدا الا و ان السبقة الجنة و الغایة النار». (1)

دنیا محل مسابقه است و آخرت زمان اجر گرفتن، بهشت جایزه برندگان این مسابقه و جهنم جزاى بازندگان است. در روایتى از فرزند گرامیش چنین آمده است:

«مر الحسن (ع) فى یوم فطر بقوم یلعبون و یضحکون فوقف على رؤوسهم، فقال: ان الله جعل شهر رمضان مضمارا لخلقه، فیستبقون فیه بطاعته الى مرضاته، فسبق قوم ففازوا، و قصر آخرون فخابوا، فالعجب کل العجب من ضاحک لاعب فی الیوم الذی یثاب فیه المحسنون و یخسر فیه المبطلون و ایم الله لو کشف الغطاء لعلموا ان المحسن مشغول باحسانه و المسى‏ء مشغول باسائته. ثم مضى‏». (2)

در این حدیث، امام حسن (ع) انجام اعمال عبادى در ماه مبارک رمضان را، تشبیه به مسابقه بین افراد نموده‏اند و عید فطر را زمان اخذ جوایز برندگان آن مى‏دانند.

لذا حضرت على (ع) در ویژگى‏هاى عید فطر مى‏فرمایند:

1- روزى که نیکوکاران ثواب مى‏برند.

«هذا یوم یثاب فیه المحسنون‏».

2- روزى که گنهکاران زیان مى‏بینند.

«و خسر فیه المبطلون‏»

3- شبیه‏ترین روز به روز قیامت است.

«اشبه بیوم قیامکم‏».

چون در قیامت عده‏اى که زیان کارند، تاسف مى‏خورند و غضبناک مى‏گردند و عده‏اى که نیکوکارند رستگار و متنعم به نعمتهاى الهى مى‏شوند.

4- روز عبرت گرفتن.

«فاذکروا بخروجکم‏»

وقتى از منازلتان براى خواندن نماز عید خارج مى‏شوید، به یاد آورید زمانى را که از منزل بدن خود خارج خواهید شد و سوى خداى خود خواهید رفت.

«من الاجداث الى ربکم‏»

وقتى در جایگاه نماز خود مى‏ایستید به یاد آورید زمانى را که در محضر عدل الهى مى‏ایستید و از شما حسابرسى مى‏کنند.

«و اذکروا وقوفکم بین یدى ربکم‏»

وقتى از نماز به منازلتان بر مى‏گردید به یاد آورید زمانى را که به منازل خود در بهشت‏خواهید رفت.

«و اذکروا منازلکم فى الجنة‏»

5- روز بشارت غفران و بخشش الهى.

«ابشروا عباد الله فقد غفر لکم ما سلف من ذنوبکم‏».

پى‏نوشت‏ها:

1) من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 516.

2) تحف العقول، ص 170.


  
  
فرهنگ و تمدن> آداب، رسوم و آئین‏ها> آئین‏هاى دینى> نماز> نمازهاى دیگر> نماز عید


احکام نماز عید فطر و قربان از رساله امام خمینى-ره

1516 نماز عید فطر و قربان در زمان حضور امام علیه السلام واجب است و بایدبه جماعت‏خوانده شود، و در زمان ما که امام علیه السلام غایب است مستحب مى‏باشد. و احتیاط واجب آن است که آن را به جماعت نخوانند، ولى به قصد رجاء مانع ندارد. و چنانچه ولى فقیه یا ماذون از طرف او اقامه جماعت نماید،اشکال ندارد.

1517 وقت نماز عید قربان از اول آفتاب روز عید است تا ظهر.

1518 مستحب است نماز عید قربان را بعد از بلند شدن آفتاب بخوانند و در عید فطر مستحب است‏بعد از بلند شدن آفتاب افطار کنند و زکات فطره را هم بدهند بعد از نماز عید را بخوانند.

1519 نماز عید فطر و قربان دو رکعت است که در رکعت اول بعد از خواندن حمد و سوره باید پنج تکبیر بگوید، و بعد از هر تکبیر یک قنوت بخواند و بعداز قنوت پنجم تکبیرى بگوید و به رکوع رود و دو سجده بجا آورد و برخیزد، و در رکعت دوم چهار مرتبه تکبیر بگوید و بعد از هر تکبیر قنوت بخواند و تکبیر پنجم را بگوید و به رکوع رود و بعد از رکوع دو سجده کند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد

1520 در قنوت نماز عید قربان هر دعا و ذکرى بخوانند کافى است ولى بهتر است‏این دعا را به قصد امید ثواب بخوانند: " اللهم اهل الکبریاء و العظمة و اهل الجود و الجبروت و اهل العفو و الرحمة و اهل التقوى و المغفرة اسالک بحق هذا الیوم الذى جعلته للمسلمین عیدا و لمحمد صلى الله علیه و آله ذخرا و شرفا و کرامة و مزیدا ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تدخلنى فى کل خیر ادخلت فیه محمدا و آل محمد و ان تخرجنى من کل سوء اخرجت منه محمدا و آل محمد صلواتک علیه و علیهم اللهم انى اسالک خیر ما سالک به عبادک الصالحون و اعوذ بک مما استعاذ منه عبادک المخلصون".

1521 مستحب است در نماز عید فطر و قربان قرائت را بلند بخوانند.

1522 نماز عید سوره مخصوصى ندارد، ولى بهتر است که در رکعت اول آن سوره"شمس" سوره و در رکعت دوم سوره " کاشیه" سوره را بخوانند، یا در رکعت اول سوره "سبح اسم" سوره و در رکعت دوم سوره "شمس" را بخوانند.

1523 مستحب است در روز عید فطر قبل از نماز عید به خرما افطار کند،و در عید قربان از گوشت قربانى بعد از نماز قدرى بخورد.

1524 مستحب است پیش از نماز عید غسل کند، و دعاهایى که پیش از نماز و بعد از آن در کتابهاى دعا ذکر شده به امید ثواب بخواند.

1525 مستحب است در نماز عید بر زمین سجده کنند و در حال گفتن تکبیرها دستها را بلند کنند و نماز را بلند بخوانند.

1526 بعد از نماز مغرب و عشاى شب عید فطر و بعد از نماز صبح و ظهر و عصر روز عید و نیز بعد از نماز عید فطر مستحب است این تکبیرها را بگویند:"الله اکبر الله اکبر لا اله الا الله و الله اکبر الله اکبر و لله الحمد الله اکبر على ما هدانا".

1527 مستحب است انسان در عید قربان بعد از ده نماز که اول آنها نماز ظهر روز عید و آخر آنها نماز صبح روز دوازدهم است تکبیرهایى را که در مساله پیش گفته شد بگوید و بعد از آن بگوید: "الله اکبر على ما رزقنا من بهیمة الانعام و الحمد لله على ما ابلانا" ولى اگر عید قربان را در منى باشد مستحب است‏بعداز پانزده نماز که اول آنها نماز ظهر روز عید و آخر آنها نماز صبح روز سیزدهم ذى‏حجه است، این تکبیرها را بگوید.

1528 کراهت دارد نماز عید را زیر سقف بخواند.

1529 اگر شک کند در تکبیرهاى نماز و قنوتهاى آن، اگر از محل آن تجاوز نکرده است‏بنابر اقل بگذارد، و اگر بعد معلوم شود که گفته بوده اشکال ندارد.

1530 اگر قرائت‏یا تکبیرات یا قنوتها را فراموش کند و بجا نیاورد، نمازش صحیح است.

1531 اگر رکوع یا دو سجده یا تکبیرة الاحرام را فراموش کند، نمازش باطل مى‏شود.

1532 اگر در نماز عید یک سجده یا تشهد را فراموش کند احتیاط مستحب آن است که بعد از نماز آن را رجاءا بجا آورد، و اگر کارى کند که براى آن،سجده سهو در نمازهاى یومیه لازم است، احتیاط مستحب آن است که بعد از نماز رجاءا دو سجده سهو براى آن نماز بنماید.

رساله حضرت امام خمینى رضوان الله تعالى علیه


  
  
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >