س ـ نیکى به پدر و مادر تا چه حد لازم است؟
ج ـ پدر و مادر در صورتى که عاجز از اراده امور زندگى خود باشند واجب النفقه فرزند هستند و اما حدود احسان به آنها را مى توان از این دو آیه کریمه به ضمیمه روایاتى که در شرح آنها وارد شده فهمید: (وقضى ربک الاّ تعبد و االایّاه و باوالدین احسانا امّا یبلغنّ عند الکبر احدهما اوکلاهما فلاتقل لهما افّ و لاتنهرهما و قل لهما قولاً کریماً و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة و قل ربّ ارحمهما کما ربّیانى صغیراً ـ آیات 23 و 24 از سوره بنى اسرائیل) خلاصه معنى آیات و شرح آن بضمیمه روایات این است ـ اى انسان اگر پدر و مادر نزد تو زندگى کردند تا پیر شدند یا یکى از آنها زندگى کرد و پیر شد یعنى بجائى رسیدند در پیرى که مانند بچه احتیاج به کسى دارند که از آنها تعهّد نماید و به آنها برسد، به آنها (افّ) نگو یعنى کلامى که انزجار از آن فهمیده شود نگو در حدیث وارد شده اگر در مقام چیزى آسان تر از (افّ) و کمتر از آن بود خداوند آن را مى فرمود حاصل این که والدین را به هیچ قلیل و کثیرى آزار نکن و بعضى فرموده اند یعنى اگر خود را به بول و غائط آلوده کردند، استقذار نکن و آنها را پاکیزه کن همانطور که آنها تو را در حالى که طفل بودى از قذارات پاکیزه مى کردند و نیز آنها را با غلظت و فریاد زدن ناراحت نکن و اگر چیزى خواستند مضایقه منما و با آنها به گفتار نرم و لطیف و خوب که متضمّن کرامت و عزت آنها باشد تکلم کن و در تواضع و کوچکى قولى و عملى و محبّت به آنها مبالغه کن همانطور که در زمان کودکى تو، آنها با تو اینگونه رفتار مى کردند و صداى خود را بلند نکن و از آنها تقدّم نگیر و در حقشان چه در حال حیات و چه بعد از مرگشان به طلب رحمت و مغفرت دعا کن در مقابل زحماتى که براى تربیت تو در زمان کودکیت تحمل نموده اند و خداوند در این آیات فرزندان را به احسان به والدین سفارش نموده ولى سفارش فرزندان را به والدین نکرده چون محبّت والدین به فرزند زیاد است و محتاج به سفارش نیست ولى محبّت فرزند به والدین کمتر و محتاج به سفارش است و توصیه نسبت بخصوص حال پیرى والدین براى این است که در دوران پیرى به خاطر ضعفى که دارند و تحمیل به فرزند هستند احتیاجاتشان بیشتر است والاّ در همه احوال(پیرى و قبل از پیرى) باید مورد محبّت فرزندان قرار گیرند در امور مباحه خواست آنها را بر خواست خود مقدّم بدار و تمام آنچه بیان شد مصداق احسان و برّ به والدین است، و در ضمن حدیثى قریب باین مضمون وارد شده که شخصى به خدمت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله مشرف شد و عرض کرد یا آیا بعد از این که پدر و مادرم از دنیا رفتند آیا باز هم من وظیفه اى که در رابطه با آنها بر عهده ام باشد دارم فرمود بلى براى آنها استغفار کن و دوست آنها را اکرام کن. واللّه العالم
س ـ اطاعت از والدین تا کى واجب است؟
ج ـ همیشه واجب است یعنى اگر فرزند پیر هم شده باشد باید از پدر و مادر اطاعت کند.
س ـ حق پدر و مادر در مقابل فرزند چه چیزهایى است؟
ج ـ بر فرزند واجب است پدر و مادر را در غیر آنچه معصیت است اطاعت کند و اگر فرزند هم متمکن است و آنها فقیرند مخارج آنها را بدهد و کارى که موجب اذیّت آنها است هر چند آن کار، فى نفسه جایز باشد انجام ندهد و بعد از مرگ آنها هم فراموششان نکند. والله العالم
س ـ حق یک فرزند به گردن پدر و مادر چه چیزهایى است؟
ج ـ پدر و مادر باید بچه را به آداب دینى تربیت کنند و نام خوب برایش انتخاب کنند و اگر احتیاجات لازم در زندگى براى خوراک و پوشاک و مسکن دارد در حدّ توانایى تأمین کنند. والله العالم
س ـ پدر و مادرم از نماز شب خواندن من اظهار نارضایتى مى کند زیرا بمجرد کوچکترین صدایى از خواب بیدار میشوند و من نمى توانم رضایت آنها را جلب کنم، تکلیف من چیست؟
ج ـ نماز شب عمل بسیار مطلوبى است لکن اگر مستلزم مزاحمت براى پدر و مادر باشد مطلوب نیست، بلى اگر بتوانید طورى عمل کنید که اسباب زحمت آنها نباشد مثلاً محل خواب و وضو گرفتن و انجام نماز را تغییر دهید حتى المقدور نماز شب را ترک نکنید. والله العالم.
س ـ آیا اطاعت امر و حکم پدر شوهر و مادر شوهر مثل حکم شوهر براى عروس، لازم است؟ یا خیر؟
ج ـ اطاعت پدر و مادر شوهر بر عروس لازم نیست. والله العالم
س ـ دخترى که کارمند است و زحمت خانه دارى را هم دارد نمى تواند زود به زود به منزل پدرش برود و پدر هم از این وضع ناراضى است آیا شرعاً معصیتى مرتکب شده است؟
ج ـ چنانچه دختر کوتاهى و مسامحه در رفتن پیش پدر نکند معصیتى نکرده ولى باید سعى کند که بواسطه عذرهاى بى مورد و سرگرمى به امور مادّى خود را از خدمت به پدر و ترضیه خاطر او محروم نکند و در معرض عاق پدر شدن قرار ندهد.
س ـ رفتن به کلاس قرآن براى قرائت صحیح لازم تر است یا اطاعت والدین؟
ج ـ در صورتى که همزمان باشد اطاعت والدین مقدم است بلى اطاعت والدین در ترک واجب یا فعل حرام جائز نیست.
س ـ براى محصلى که نمى تواند در کنار پدر و مادر ادامه تحصیل بدهد و باید نظیر طلاب خارجى از پدر و مادر دور باشد تحصیل بدون رضایت پدر و مادر جایز است یا نه؟
ج ـ اگر تحصیل علوم دینى براى آنها واجب عینى نباشد و پدر و مادر از مسافرت براى تحصیل منع مى کنند و مخالفت آنها موجب اذیت و آزار پدر و مادر مى شود رضایت آنها را تحصیل نمایند. والله العالم.
س ـ آیا رضایت والدین براى شرکت در کلاسهاى ورزشى لازم است؟
ج ـ اگر والدین منع کنند و شرکت واجب نباشد و مخالفت موجب عقوق و اذیت آنها شود شرکت جایز نیست.
س ـ اگر پدر یا مادر به فرزند بگوید که من راضى نیستم که نمازهایت را در خانه بخوانى و باید نمازهایت را در مسجد بخوانى، آیا برفرزند واجب مى شود که در مسجد نماز بخواند؟ اگر در منزل نماز خواند حکم نماز او چیست؟
ج ـ در فرض سئوال، اگر پدر ومادر از مخالفت در موردى که امر مى کنند جدّاً اذیت بشوند، نباید مخالفت کرد. والله العالم
س ـ اگر پدر یا مادر بر فرزند امر کنند که کار مستحبّى را انجام بدهد مثلاً صدقه بدهد یا روزه بگیرد و یا ... آیا این فرزند باید این فرمان را اطاعت کند؟ اگر تمکّن انجام این کار مستحبّ را نداشته باشد وظیفه او چیست؟
ج ـ اگر متمکن نباشد واجب نیست. والله العالم
س ـ اگر پدر و مادر به قصد توهین و تحقیر به فرزندشان ناسزا و فحش بگویند یا اینکه او را کتک بزنند در اینصورت وظیفه فرزند چیست؟ آیا اجازه جواب دادن دارد یا نه؟
ج ـ نباید به پدر و مادر توهین کرد و البته سزاوار نیست پدر و مادر هم بدون دلیل شرعى موجب نارضایتى فرزند را فراهم نمایند و اگر ضرب و شتم به حدى باشد که سرخ یا سیاه یا مجروح شود موجب دیه نیز مى گردد. والله العالم
باسمه تعالی
|
اختیار انسان و شب قدر آنچه از مجمــوع مباحث به دست میــآید این است که با ملاحظـه آیـات و روایـات و دریافت ها و مشاهدات، اطمینان کامل پیدا مى کنیم که شب قدر هیچ گونه منافاتى با اختیار انسان ندارد و یقین، او در مقـدرات و سرنوشتى که در شب قدر برایش رقم مى خورد موثر است؛ حتى مى شود گفت که نقش اصلى را به خود انسان سپرده اند تا آنچه بخواهد براى فردا رقم بزند. | |
ادله اى که نقش انسان را در مقدرات شب قدر ثابت مى کند به شرح زیر تقدیم مى گردد:
?- حالات و دریافت هاى شخصى کسانى که اهل دعا و راز و نیاز و اهل شب قدر هستند، نقش خویش را در شب قدر به خوبى دریافته اند. گاهى این حالات آن چنان ژرف و تاثیرگذار است که تا شب قدر آینده و بلکه تا آخر عمر، در همه افکار، اخلاق، کردار و رفتار شخص رخنه کرده و آن را در یک خط و سیر معنوى قرار مى دهد. دیگرانى هم که به این حد از معنویت راه پیدا نمى کنند، به فراخور حال خود از مجالس و محافل و شب زنده داریهای شب قدر بهره بردارى کرده و فیض معنوى مى برند. ریشه اصلى این دگرگونى ها و حالات، به خود افراد بر مى گردد و اینکه تا چه حد خود را آماده بهره بردارى از برکات شب قدر و فضیلت هاى آن کرده باشند. اگر معنویاتى که در شب قدر نصیب انسان شده و در زندگى آن ها تحولى آفریده، هیچ ارتباطى با آنان نداشته باشد و تنها به خدا و فرشتگان و نویسندگان مربوط باشد که هر چه بخواهند، براى هر کس بدون ملاحظه حالاتش تقدیر کنند در این صورت مقتضاى حکمت و مصلحت این است که یا به هیچ کس هیچ ندهند و یا آنچه مى دهند، به همه یکسان و على السویه بدهند؛ در حالى که ما مى دانیم همه برکات خداوندى در شب قدر براى بندگان سرازیر مى گردد و با اختلاف و تفاوت به آنان داده مى شود؛ پس نتیجه مى گیریم تنها دلیل این تفاوت، کارها و اعمال و میزان تلاش خود بندگان است و بس. نتیجه اینکه یکى از راه هاى رسیدن به اینکه آیا افراد در مقدرات منتخب قدر، صاحب نقش هستند یا نه، این است که ببینیم چه اندازه دگرگونى در همین شب با برکت در آنان ایجاد گشته است.
خداوند تبارک و تعالى با نزول سوره اى خاص، شب قدر را به مردم معرفى فرموده است. در دو آیه این سوره مبارکه فرموده است: قرآن در شب قدر نازل شده و فرشتگان در آن شب فرود مىآیند. سپس افزوده است: شب سلامت است. و فرموده است: عمل صالح در او، برابر با عمل صالح در طول هزار ماه است. فردى به امام باقر (ع) عرض کرد: مراد و مقصود از اینکه شب قدر بهتر از هزار ماه است چیست؟ حضرت فرمودند: ((والعمل الصالح فیها من الصلاه والزکاه و انواع الخیر خیر من الف شهرلیس فیها لیله القدر)) (1)؛ کار شایسته از قبیل نماز و زکات، صدقات و انفاقات و، انواع خوبى ها در آن شب برتر از هر کار شایسته اى است که در مدت هزار ماه که شب قدر در آن نیست، انجام شود. اگر کارهاى نیک بندگان و چند برابر پاداش آن تاثیرى در مقدرات و سرنوشت افراد در شب قدر ندارد، از گفتن و دانستن آن چه سودى عاید بندگان مى شود؟ اگر نزول قرآن در شب قدر و بیان کردن این مطلب، سود و زیانى را متوجه هیچ کس نمى کند، چه انگیزه اى در اعلام این شب نهفته است؟ اگر دانستن نزول فرشتگان، در نتیجه تلاش افراد سودمند نباشد، چرا باید مردم در جریان آن باشند و دانستن آن چه گره ای از کار بندگان مى گشاید؟ مى دانیم که کار بیهوده حتى از افراد عادى و معمولى پسندیده نیست، چه رسد به پروردگار آسمان و زمین که هیچ کارى را بدون حکمت و مصلحت انجام نمى دهد. حکمت معرفى شب قدر به عنوان شبى که قرآن در آن نازل شده و شبى که مقدرات در آن سامان داده مى شود، این است که بنده سرنوشت و مقدرات خویش را به قرآن پیوند بزند و آن را سرمشق و سرچشمه فکر و عمل خویش قرار بدهد،اگر کردارش موافق با قرآن و در جهت آن باشد، عمل کننده به آن سعادتمند است واگر خداى نکرده مخالف با قرآن باشد، فاعل آن شقى خواهد بود.
مى دانیم که همه دانشمندان اسلام و مسلمانان از هر فرقه و گروهى، بر اهمیت شب قدر و احیاى آن تاکید فراوان دارند و به شب زنده دارى آن شب، اهتمام مى ورزند. نقل شده که یکى از دانشمندان بزرگ اسلام، براى اینکه شب قدر را درک کند، یک سال تمام یعنى حدود 357 شب، از سر شب تا به صبح شب زنده دارى کرد.(2) این همه اقبال و توجه به تشکیل اجتماعات با شکوه براى خواندن دعا و مناجات و راز و نیاز و تضرع و ابتهال، همراه گریه وزارى و استغفار، برخاسته از یک واقعیت انکارناپذیر است و آن دخالت انسان ها در سرنوشت خودشان است.
امام صادق(ع) به ابوبصیر مى فرماید: ((وصل فى کل واحده منهما مئه رکعه))؛ در هر یک از دو شب بیست و یکم و بیست و سوم صد رکعت نماز بخوان ((واحیهما ان استطعت الى النور))؛ تا مى توانى آن دو شب را تا سپیده صبح شب زنده دارى کن ((واغتسل فیهما))؛ در آن دو شب غسل کن. ابو بصیر عرض کرد اگر نتوانستم ایستاده نماز بخوانم؟ فرمودند: نشسته بخوان. اگر باز هم نتوانستم؟ خوابیده بخوان.
مى دانیم که دعاهاى شب قدر، از طولانى ترین و پر محتواترین دعاهاست؛ دعاهایى مانند ((جوشن کبیر))، ((ابوحمزه ثمالى)) و امثال آن ه، که اگر با حال و توجه خوانده شود، مایه انقلاب و دگرگونى روحى است، ادعیه اى که انسان را با دریایى از معارف آشنا مى کند. انسان با خواندن دعا از یک طرف، با یاد آورى لطف، گذشت، کرم، رحمت و بخشش بى پایان خداى مهربان او را در کنار و دستگیر خویش مى بیند و نور امید در دلش مى درخشد و از دیگر سو، با یاد آوردن سختى هاى جان کندن، تنگى و فشار قبر، گرفتارىهاى عالم برزخ، حساب و کتاب فرداى قیامت، شعله هاى دردناک و سوزان دوزخ و حسابرسى دقیق در صحراى محشر، تمام وجودش، سرشار از ترس و نگرانى گردیده و آنچه عیش و نوش است فراموش کرده و گذشته خود و آنچه بوده و کرده است را با آنچه باید باشد مى سنجد و زیانى که در گذشته متوجه وى شده است را در مى یابد و علاوه بر شک و تردیدى که نسبت به راه و روش نا مطلوب خویش پیدا مى کند، ندامت سراسر وجودش را پر کرده و تصمیمى سرنوشت ساز مى گیرد و مسیر زندگى اش را دگرگون مى کند. اگر هم به این مرحله نرسد، لااقل بر کردار خود بیشتر مواظبت خواهد داشت؛ زیرا بیم و امیدى که دستاورد شب قدر است در مراحل زندگى به یارىاش مى شتابد. در مقابل، اگر کسى از دعا رو برگرداند و شب قدر را هم به غفلت سپرى کند، در همان جمود و غفلت، زندگى را به پایان خواهد برد و سرنوشتى شقاوت بار در انتظارش مى باشد. از گفتار فوق، این نتیجه به دست مىآید که در واقع خود انسان وارد مسیر سرنوشت خویش گشته و آن را تغییر مى دهد. گاهى براى پیمودن مسیر مقدرات، بر بال دعا و گاه بر بال عمل مى نشیند؛ گر چه دعا هم نوعى عمل محسوب مى شود. بنابراین، دعا در شب هاى قدر که یک کار اختیارى است منشااثر است و در سرنوشت افراد دخالت دارد؛ به همین دلیل به آن سفارش اکید شده است. علاوه بر سفارش شفاهى بزرگان دین و علماى اسلام به خواندن دعاها در طول سال، در شب هاى قدر تاکید بیشترى بر این امر شده است؛ پس حتما منشا اثر است وگرنه کار لغو و بیهوده از بزرگان سر نمى زند.
پیامبر گرامى اسلام (ص) فرمودند: ((من ادرک لیله القدر، فلم یغفر له فابعده الله )) (4)؛ از خداوند به دور باد و نفرین بر کسى که به شب قدر برسد و زنده باشد، اما آمرزیده نشود. با این حدیث نقش انسان در تعیین سرنوشت خود واضح تر مى گردد و معلوم مى شود که بدبختى و شقاوت مقدر در شب قدر، نتیجه کار خود بندگان است وگرنه از نظر منطقى با توجه به شان و مقام پیامبر گرامى (ص) قابل قبول نیست که آن بزرگوار به خاطر انجام ندادن کارى بى اثر و بى خاصیت، سهل انگاران را نکوهش و مذمت فرمایند. ((انس بن مالک)) از پیامبر(ص) نقل کرده که فرمودند:((ان هذا الشهر قد حضرکم))؛ ماه مبارک به شما رو آورده است. ((و فیه لیله خیر من الف شهر))؛ در این ماه شبى است که برتر از هزار ماه است. ((من حرمها فقد حرم الخیر کله))؛ هر کس از فیض شب قدر محروم گردد، از تمام خیرات بى نصیب مانده است. ((ولا یحرم خیرها الا محروم)) (5)؛ و محروم نمى ماند از برکات شب قدر، مگر کسى که خویشتن را محروم کرده است. روایات، بعضى از گناهان را مانع بهره بردارى گناهکار از شب قدر دانسته اند، از جمله آن کارها میخوارگى یا ((دایم الخمر)) بودن و نیز آزار پدر و مادر است.
یکى از دلایل تفضل شب قدر به امت اسلام، کامل و پر کردن پیمانه اعمال صالح مسلمانان و جبران کمبودهاى آنان است، تا با دستى پر این جهان را ترک کنند. پیش از این گفتیم که امام صادق(ع) در تفسیر آیه شریفه ((لیله القدر خیر من الف شهر)) فرمودند: مراد این است که انجام کار خوب در آن شب برابر عمل صالح در طول هزار ماه است. روایتى نیز از امام باقر(ع) وارد شده، در پاسخ به این پرسش که چرا شب قدر به وجود آمده و به عبارت دیگر فلسفه شب قدر چیست؟ ایشان مى فرمایند: ((و لولا ما یضاعف الله للمومنین، لما بلغوا ولکن الله عز و جل یضاعف لهم الحسنات))؛ اگر خداوند کارهاى مومنان را چند برابر نکند به سر حد کمال نمى رسند، اما از راه لطف کارهاى نیکوى آن ها را چند برابر مى فرماید تا کاستى هایشان جبران شود. از این روایت و روایت قبلى به خوبى مى توان فهمید که مبنا و اساس، عمل صالح خود بنده است؛ هنگامى که یک عمل صالح معمولى با زمانى پر برکت و مقدس همراه گردد، از ارزشى چند برابر برخوردار مى شود و گاه همراه شدن یک عمل صالح با ولایت و اعتقاد و امامت مى تواند انسان را به اوج شرافت برساند؛ پس، راز سعادتمند شدن انسان ها در شب قدر، عمل اختیارى صالحى است که با عنایت خداوند، برکت یافته و چند برابر مى شود. در روایات به پاره اى از اعمال سفارش شده که نتیجه ویژه آن در شب قدر نهفته است.
1- نماز ((انس بن مالک)) از پیامبر گرامى(ص) روایت کرده که فرمودند: ((من صلى من اول شهر رمضان الى آخره فى جماعه فقد اخذ بحظا من لیله القدر)) (6)؛ کسى که از اول تا آخر ماه مبارک، در نماز جماعت حاضر شود، بهره اى از شب قدر نصیبش شده است. 4- شب زنده دارى حضرت رسول (ص) فرمودند: ((من احیا لیله القدر حول عنه العذاب الى السنه القابله)) (10)؛ کسى که شب قدر را شب زنده دارى کند، تا شب قدر آینده، عذاب دوزخ از او دور گردد. 1-عمل و پاداش آن در ماه مبارک رمضان. 2-عمل و پاداش آن، صرف نظر از زمان خاص. امام هشتم على بن موسى الرضا(ع) فرمودند: در ماه مبارک کارهاى خوب پذیرفته و کارهاى زشت بخشیده شده است. خواندن یک آیه قرآن در این ماه، برابر با یک ختم قرآن در ماه هاى دیگر است. کسى که برادر خود را با یک لبخند شاد کند، در روز واپسین خداوند دلش را شاد کرده و مژده بهشت به او دهد. کسى که مومنى را در این ماه یارى کند، خداوند در روزى که قدم ها بر پل صراط مى لغزند او را دستگیرى کرده و از پل صراط عبورش خواهد داد. هرکس خشم خود را نگه دارد، خداوند در روز قیامت بر وى خشم نکند. هرکس درمانده اى را فریادرسى کند، خداوند در روز قیامت وى را از رسوایى بزرگ ایمن گرداند و رسوایش نکند. کسى که ستمدیده اى را یارى کند، خداوند او را در دنی، در مقابل دشمنانش یارى کرده و در روز قیامت نیز، در موقف حساب و میزان یاریش فرماید. (12) و در روایت دیگر امام صادق(ع) از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده که فرمودند: کسى که ماه مبارک رمضان را روزه دارد و از حرام و تهمت زدن به دیگران اجتناب ورزد، خدا از او خشنود شده و بهشت را بر او واجب و حتمى مى کند. (13) دو روایت بالا ارتباط محکم پاداش ها و اعمال بنده در ماه مبارک و نقش انسان در ترسیم سیماى درونى او را کاملا آشکار نموده است.
1- اصول کافى ، ج 4، ص 158.مى گردد (16). |