سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اى پسر آدم اندوه روز نیامده‏ات را بر روز آمده‏ات میفزا که اگر فردا از عمر تو ماند ، خدا روزى تو را در آن رساند . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :15
بازدید دیروز :1
کل بازدید :80832
تعداد کل یاداشته ها : 58
103/8/26
5:36 ع
1- قالَ الإمامُ أبُو مُحَمَّد الْحَسَنِ الْعَسْکَرى (علیه السلام) :
إنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالى بَیَّنَ حُجَّتَهُ مِنْ سائِرِ خَلْقِهِ بِکُلِّ شَىْء، وَ یُعْطِیهِ اللُّغاتِ، وَمَعْرِفَةَ الاْنْسابِ وَالاْجالِ وَالْحَوادِثِ، وَلَوْلا ذلِکَ لَمْ یَکُنْ بَیْنَ الْحُجَّةِ وَالْمَحْجُوحِ فَرْقٌ
حضرت امام حسن عسکری( علیه السلام) فرمود: همانا خداوند متعال، حجّت و خلیفه خود را براى بندگانش الگو و دلیلى روشن قرار داد، همچنین خداوند حجّت خود را ممتاز گرداند و به تمام لغت ها و اصطلاحات قبائل و اقوام آشنا ساخت و أنساب همه را مى شناسد و از نهایت عمر انسان ها و موجودات و نیز جریات و حادثه ها آگاهى کامل دارد و چنانچه این امتیاز وجود نمى داشت، بین حجّت خدا و بین دیگران فرقى نبود.

2- قالَ (علیه السلام) : عَلامَةُ الاْیمانِ خَمْسٌ: التَّخَتُّمُ بِالْیَمینِ، وَ صَلاةُ الإحْدى وَ خَمْسینَ، وَالْجَهْرُ بِبِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم، وَ تَعْفیرُ الْجَبین، وَ زِیارَةُ الاْرْبَعینَ
فرمود: علامت و نشانه ایمان پنج چیز است: انگشتر به دست راست داشتن، خواندن پنجاه و یک رکعت نماز (واجب و مستحبّ)، خواندن «بسم الله الرّحمن الرّحیم» را (در نماز ظهر و عصر) با صداى بلند، پیشانى را ـ در حال سجده ـ روى خاک نهادن، زیارت اربعین امام حسین(علیه السلام) انجام دادن.

3- قالَ (علیه السلام) : لَیْسَتِ الْعِبادَةُ کَثْرَةُ الصّیامِ وَالصَّلاةِ، وَ إنَّمَا الْعِبادَةُ کَثْرَةُ التَّفَکُّرِ فی أمْرِ اللهِ.
فرمود: عبادت در زیاد انجام دادن نماز و روزه نیست، بلکه عبادت با تفکّر و اندیشه در قدرت بى منتهاى خداوند در امور مختلف مى باشد.

4- قالَ (علیه السلام) : خَصْلَتانِ لَیْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: الاْیمانُ بِاللهِ، وَنَفْعُ الاْخْوانِ.
فرمود: دو خصلت و حالتى که والاتر از آن دو چیز نمى باشد عبارتند از: ایمان و اعتقاد به خداوند، نفع رساندن به دوستان و آشنایان.

5- قالَ (علیه السلام) : قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً، مُؤْمِنُهُمْ وَ مُخالِفُهُمْ، أمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَیَبْسِطُ لَهُمْ وَجْهَهُ، وَ أمَّا الْمُخالِفُونَ فَیُکَلِّمُهُمْ بِالْمُداراةِ لاِجْتِذابِهِمْ إلَى الاْیِمانِ.
فرمود: با دوست و دشمن خوش گفتار و خوش برخورد باشید، امّا با دوستان مؤمن به عنوان یک وظیفه که باید همیشه نسبت به یکدیگر با چهره اى شاداب برخورد نمایند، امّا نسبت به مخالفین به جهت مدارا و جذب به اسلام و احکام آن.

6- قالَ (علیه السلام) : اللِّحاقُ بِمَنْ تَرْجُو خَیْرٌ مِنَ المُقامِ مَعَ مَنْ لا تَأْمَّنُ شَرَّهُ.
فرمود: تداوم دوستى و معاشرت با کسى که احتمال دارد سودى برایت داشته باشد، بهتر است از کسى که محتمل است شرّ ـ جانى، مالى، دینى و... ـ برایت داشته باشد.

7- قالَ (علیه السلام) : إیّاکَ وَ الاْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّئاسَةِ، فَإنَّهُما یَدْعُوانِ إلَى الْهَلَکَةِ.
فرمود: مواظب باش از این که بخواهى شایعه و سخن پراکنى نمائى و یا این که بخواهى دنبال مقام و ریاست باشى و تشنه آن گردى، چون هر دوى آن ها انسان را هلاک خواهد نمود.

8- قالَ (علیه السلام) : إنَّ مُداراةَ أَعْداءِاللهِ مِنْ أفْضَلِ صَدَقَةِ الْمَرْءِ عَلى نَفْسِهِ و إخْوانِهِ .
فرمود: مدارا و سازش با دشمنان خدا ـ و دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) در حال تقیّه ـ بهتر است از هر نوع صدقه اى که انسان براى خود بپردازد.

9- قالَ (علیه السلام) : حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالٌ ظاهِرٌ، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالٌ باطِنٌ.
فرمود: نیکوئى شکل و قیافه، یک نوع زیبائى و جمال در ظاهر انسان پدیدار است و نیکو بودن عقل و درایت، یک نوع زیبائى و جمال درونى انسان مى باشد.

10- قالَ (علیه السلام) : مَنْ وَعَظَ أخاهُ سِرّاً فَقَدْ زانَهُ، وَمَنْ وَعَظَهُ عَلانِیَةً فَقَدْ شانَهُ.
فرمود: هرکس دوست و برادر خود را محرمانه موعظه کند، او را زینت بخشیده; و چنانچه علنى باشد سبب ننگ و تضعیف او گشته است.

11- قالَ (علیه السلام) : مَنْ لَمْ یَتَّقِ وُجُوهَ النّاسِ لَمْ یَتَّقِ اللهَ.
فرمود: کسى که در مقابل مردم بى باک باشد و رعایت مسائل اخلاقى و حقوق مردم را نکند، تقواى الهى را نیز رعایت نمى کند.

12- قالَ (علیه السلام) : ما أقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أنْ تَکُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.
فرمود: قبیح ترین و زشت ترین حالت و خصلت براى مؤمن آن حالتى است که داراى آرزوئى باشد که سبب ذلّت و خوارى او گردد.

13- قالَ (علیه السلام) : خَیْرُ إخْوانِکَ مَنْ نَسَبَ ذَنْبَکَ إلَیْهِ.
فرمود: بهترین دوست و برادر، آن فردى است که خطاهاى تو را به عهده گیرد و خود را مقصّر بداند.

14- قالَ (علیه السلام) : ما تَرَکَ الْحَقَّ عَزیزٌ إلاّ ذَلَّ، وَلا أخَذَ بِهِ ذَلیلٌ إلاّ عَزَّ.
فرمود: حقّ و حقیقت را هیچ صاحب مقام و عزیزى ترک و رها نکرد مگر آن که ذلیل و خوار گردید، همچنین هیچ شخصى حقّ را به اجراء در نیاورد مگر آن که عزیز و سربلند شده است.

15- قالَ (علیه السلام) : مِنَ الْفَواقِرِ الّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إنْ رأى حَسَنَةً أطْفَأها وَ إنْ رَأى سَیِّئَةً أفْشاها.
فرمود: یکى از مصائب و ناراحتى هاى کمرشکن، همسایه اى است که اگر به او احسان و خدمتى شود آن را پنهان و مخفى دارد و اگر ناراحتى و اذیّتى متوجّه اش گردد آن را علنى و آشکار سازد.

16- قالَ (علیه السلام) لِشیعَتِهِ: أوُصیکُمْ بِتَقْوَى اللهِ وَالْوَرَعِ فى دینِکُمْ وَالاْجْتِهادِ لِلّهِ، وَ صِدْقِ الْحَدیثِ، وَأداءِ الاْمانَةِ إلى مَنِ ائْتَمَنَکِمْ مِنْ بِرٍّ أوْ فاجِر، وِطُولِ السُّجُودِ، وَحُسْنِ الْجَوارِ.
به شیعیان و دوستان خود فرمود: تقواى الهى را پیشه کنید و در امور دین ورع داشته باشید، در تقرّب به خداوند کوشا باشید و در صحبت ها صداقت نشان دهید، هرکس امانتى را نزد شما نهاد آن را سالم تحویلش دهید، سجده هاى خود را در مقابل خداوند طولانى کنید و به همسایگان خوش رفتارى و نیکى نمائید.

17- قالَ (علیه السلام) : مَنْ تَواضَعَ فِى الدُّنْیا لاِخْوانِهِ فَهُوَ عِنْدَ اللهِ مِنْ الصِدّیقینَ، وَمِنْ شیعَةِ علىِّ بْنِ أبى طالِب (علیه السلام)حَقّاً.
فرمود: هرکس در دنیا در مقابل دوستان و هم نوعان خود متواضع و فروتنى نماید، در پیشگاه خداوند در زُمره صِدّیقین و از شیعیان امام علىّ (علیه السلام) خواهد بود.

18- قالَ (علیه السلام) : إنَّهُ یُکْتَبُ لِحُمَّى الرُّبْعِ عَلى وَرَقَة، وَ یُعَلِّقُها عَلَى الْمَحْمُومِ: «یا نارُکُونى بَرْداً»، فَإنَّهُ یَبْرَءُ بِإذْنِ اللهِ.
فرمود: کسى که ناراحتى تب و لرز دارد، این آیه شریفه قرآن در «سوره أنبیاء، آیه 69» را روى کاغذى بنویسید و بر گردن او آویزان نمائید تا با إذن خداوند متعال بهبود یابد.

19- قالَ (علیه السلام) : أکْثِرُوا ذِکْرَ اللهِ وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ، وَ تَلاوَةَ الْقُرْآنِ، وَالصَّلاةَ عَلى النَّبىِّ (صلى الله علیه وآله وسلم)، فَإنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ اللهِ عَشْرُ حَسَنات.
فرمود: ذکر و یاد خداوند متعال، مرگ و حالات آن، تلاوت و تدبّر قرآن; و نیز صلوات و درود فرستاد بر حضرت رسول ـ و اهل بیتش (علیهم السلام) ـ را زیاد و به طور مکرّر انجام دهید، همانا پاداش صلوات بر آن ها، ده حسنه و ثواب مى باشد.

20- قالَ (علیه السلام) : إنَّکُمْ فى آجالِ مَنْقُوصَة وَأیّام مَعْدُودَة، وَالْمَوْتُ یَأتی بَغْتَةً، مَنْ یَزْرَعُ شَرّاً یَحْصَدُ نِدامَةً.
فرمود: همانا شما انسان ها در یک مدّت و مهلت کوتاهى به سر مى برید که مدّت زمان آن حساب شده و معیّن مى باشد و مرگ، ناگهان و بدون اطلاع قبلى وارد مى شود و شخص را مى رباید، پس متوجّه باشید که هرکس هر مقدار در عبادت و بندگى و انجام کارهاى نیک تلاش کند ـ فرداى قیامت ـ غبطه مى خورد که چرا بیشتر انجام نداده است و کسى که کار خلاف و گناه انجام دهد پشیمان و سرافکنده خواهد بود.

21- قالَ (علیه السلام) : إنّ الْوُصُولَ إلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ لا یُدْرَکُ إلاّ بِامْتِطاءِ اللَّیْلِ.
فرمود: همانا رسیدن به خداوند متعال و مقامات عالیه یک نوع سفرى است که حاصل نمى شود مگر با شب زنده دارى ـ و تلاش در عبادت و جلب رضایت او در امور مختلف ـ .

22- قالَ (علیه السلام) : الْمَقادیرُ الْغالِبَةِ لا تُدْفَعُ بِالْمُغالَبَةِ، وَ الاْرْزاقُ الْمَکْتُوبَةِ لا تُنالُ بِالشَّرَهِ، وَ لا تُدْفَعُ بِالاْمْساکِ عَنْها.
فرمود: مقدّراتى که در انتظار ظهور مى باشد با زرنگى و تلاش از بین نمى رود و آنچه مقدّر باشد خواهد رسید، همچنین رزق و روزى هرکس، ثبت و تعیین شده است و با زیاده روى در مصرف به جائى نخواهد رسید; و نیز با نگهدارى هم نمى توان آن را دفع کرد.

23- قالَ (علیه السلام) : قَلْبُ الاْحْمَقِ فى فَمِهِ، وَفَمُ الْحَکیمِ فى قَلْبِهِ.
فرمود: اندیشه أحمق در دهان اوست، ولیکن دهان و سخن عاقل در درون او مى باشد

(یعنى; افراد أحمق اوّل حرف مى زنند و سپس در جهت سود و زیان آن فکر مى کنند، بر خلاف عاقل که بدون فکر سخن نمى گوید).

 

24- قالَ (علیه السلام) : الْمُؤْمِنُ بَرَکَةٌ عَلَى الْمؤْمِنِ وَ حُجَّةٌ عَلَى الْکافِرِ.
فرمود: وجود شخص مؤمن براى دیگر مؤمنین برکت و سبب رحمت مى باشد و نسبت به کفّار و مخالفین حجّت و دلیل است.

25- قالَ (علیه السلام) : لا یَشْغَلُکَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.
فرمود: مواظب باش که طلب روزى ـ که از طرف خداوند متعال تضمین شده ـ تو را از کار و اعمالِ واجب باز ندارد (یعنى; مواظب باش که به جهت تلاش و کار بیش از حدّ نسبت به واجبات سُست و سهل انگار نباشى).

26- قالَ (علیه السلام) : جُرْأةُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ فی صِغَرِهِ تَدْعُو إلَى الْعُقُوقِ فى کِبَرِهِ
فرمود: رو پیدا کردن و جرئ شدن فرزند هنگام طفولیّت در مقابل پدر، سبب مى شود که در بزرگى مورد نفرین و غضب پدر قرار گیرد.

27- قالَ (علیه السلام) : أجْمِعْ بَیْنَ الصَّلاتَیْنِ الظُّهْرِ وَالْعَصْرِ، تَرى ما تُحِبُّ.
فرمود: نماز ظهر و عصر را دنباله هم ـ در اوّل وقت ـ انجام بده، که در نتیجه آن فقر و تنگ دستى از بین مى رود و به مقصود خود خواهى رسید.

28- قالَ (علیه السلام) : أوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهةِ، أعْبَدُ النّاسِ مَنْ أقامَ الْفَرائِضَ، أزْهَدُ النّاس مَنْ تَرَکَ الْحَرامَ، أشَدُّ النّاسِ اجْتِهاداً مَنْ تَرَکَ الذُّنُوبَ.
فرمود: پارساترین مردم آن کسى است که از موارد گوناگون شبهه و مشکوک اجتناب و دورى نماید; عابدترین مردم آن شخصى است که قبل از هر چیز، واجبات الهى را انجام دهد; زاهدترین انسان ها آن فردى است که موارد حرام و خلاف را مرتکب نشود; قوى ترین اشخاص آن شخصى است که هر گناه و خطائى را ـ در هر حالتى که باشد ـ ترک نماید.

29- قالَ (علیه السلام) : لا یَعْرِفُ النِّعْمَةَ إلاَّ الشّاکِرُ، وَلا یَشْکُرُ النِّعْمَةَ إلاَّ الْعارِفُ.
فرمود: کسى قدر نعمتى را نمى داند مگر آن که شکرگزار باشد و کسى نمى تواند شکر نعمتى را انجام دهد مگر آن که اهل معرفت باشد.

30- قالَ (علیه السلام) : مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا یُغْفَرُ قَوْلُ الرَّجُلِ: لَیْتَنى لا أُؤاخِذُ إلاّ بِهذا.
فرمود: بعضى از گناهانى که آمرزیده نمى شود: خلافى است که شخصى انجام دهد و بگوید: اى کاش فقط به همین خلاف عِقاب مى شدم، یعنى; گناه در نظرش ناچیز و ضعیف باشد.

31- قالَ (علیه السلام) : بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ یَکُونُ ذا وَجْهَیْنِ وَ ذالِسانَیْنِ، یَطْرى أخاهُ شاهِداً وَ یَأکُلُهُ غائِباً، إنْ أُعْطِىَ حَسَدَهُ، وَ إنْ ابْتُلِىَ خَذَلَهُ.
فرمود: بد آدمى است آن که داراى دو چهره و دو زبان مى باشد; دوست و برادرش را در حضور، تعریف و تمجید مى کند ولى در غیاب و پشت سر، بدگوئى و مذمّت مى نماید که همانند خوردن گوشت هاى بدن او محسوب مى شود، چنین شخص دو چهره اگر دوستش در آسایش و رفاه باشد حسادت مىورزد و اگر در ناراحتى و سختى باشد زخم زبان مى زند.

32- قالَ (علیه السلام) : مِنَ التَّواضُعِ السَّلامُ عَلى کُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الْمَجْلِسِ.
فرمود: یکى از نشانه هاى تواضع و فروتنى آن است که به هرکس برخورد نمائى سلام کنى و در هنگام ورود به مجلس هر کجا، جا بود بنشینى ـ نه آن که به زور و زحمت براى دیگران جائى را براى خود باز کنى ـ.

33- قالَ (علیه السلام) : مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الْمَجْلِسِ لَمْ یَزَلِ اللهُ وَ مَلائِکَتُهُ یُصَلُّونَ عَلَیْهِ حَتّى یَقُومَ، مِنَ التَّواضُعِ السَّلامُ عَلى کُلِّ مَنْ تَمُّرُ بِهِ.
فرمود: کسى که متکبّر نباشد و موقع ورود به مجلس هر کجا جائى بود بنشیند تا زمانى که حرکت نکرده باشد خدا و ملائکه هایش بر او درود و رحمت مى فرستند; از علائم و نشانه هاى تواضع و فروتنى آن است که به هر شخصى برخورد نمودى سلام کنى.

34- قالَ (علیه السلام) : لا تُمارِ فَیَذْهَبُ بَهاؤُکَ، وَ لا تُمازِحْ فَیُجْتَرَأُ عَلَیْکَ.
فرمود: با کسى جدال و نزاع نکن که بهاء و ارزش خود را از دست مى دهى، با کسى شوخى و مزاح ـ ناشایسته و بى مورد ـ نکن وگرنه افراد بر تو جرىء و چیره خواهند شد.

35- قالَ (علیه السلام) : مَنْ آثَرَ طاعَةَ أبَوَىْ دینِهِ مُحَمَّد وَ عَلىٍّ عَلَیْهِمَاالسَّلام عَلى طاعَةِ أبَوَىْ نَسَبِهِ، قالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِهُ: لاَُؤَ ثِرَنَّکَ کَما آثَرْتَنى، وَلاَُشَرِّفَنَّکَ بِحَضْرَةِ أبَوَىْ دینِکَ کَما شَرَّفْتَ نَفسَکَ بِإیثارِ حُبِّهِما عَلى حُبِّ أبَوَیْ نَسَبِکَ.
فرمود: کسى که مقدّم دارد طاعت و پیروى پیغمبر اسلام حضرت محمّد و امیرالمؤمنین امام علىّ صلوات الله علیهما را بر پیروى از پدر و مادر جسمانى خود، خداوند متعال به او خطاب مى نماید: همان طورى که دستورات مرا بر هر چیزى مقدّم داشتى، تو را در خیرات و برکات مقدّم مى دارم و تو را همنشین پدر و مادر دینى یعنى حضرت رسول و امام علىّ علیهماالسّلام مى گردانم، همان طورى که علاقه و محبّت ـ عملى و اعتقادى ـ خود را نسبت به آن ها بر هر چیزى مقدّم داشتى.

36- قالَ (علیه السلام) : لَیْسَ مِنَ الاْدَبِ إظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الْمَحْزُونِ.
فرمود: از ادب ـ و اخلاق انسانى و اسلامى ـ نیست که در حضور شخص مصیبت دیده و غمگین، اظهار شادى و سرور کند.

37- قالَ (علیه السلام) : مَنْ کانَ الْوَرَعُ سَجّیَتَهُ، وَالْکَرَمُ طَبیعَتَهُ، وَالْحِلْمُ خُلَّتَهُ، کَثُرَ صدیقُهُ وَالثَّناءُ عَلَیْهِ.
فرمود: هرکس ورع و احتیاط در روش زندگیش، بزرگوارى و سخاوت عادت برنامه اش و صبر و بردبارى برنامه اش باشد; دوستانش زیاد و تعریف کنندگانش بسیار خواهند بود.

38- قالَ (علیه السلام) : أعْرَفُ النّاسِ بِحُقُوقِ إخْوانِهِ، وَأشَدُّهُمْ قَضاءً لَها، أعْظَمُهُمْ عِنْدَاللهِ شَأناً.
فرمود: هرکس حقوق هم نوعان خود را بشناسد و رعایت کند و مشکلات و نیازمندى هاى آن ها را برطرف نماید، در پیشگاه خداوند داراى عظمت و موقعیّتى خاصّى خواهد بود.

39- قالَ (علیه السلام) : اِتَّقُوا اللهُ وَ کُونُوا زَیْناً وَ لا تَکُونُوا شَیْناً، جُرُّوا إلَیْنا کُلَّ مَوَّدَة، وَ اَدْفَعُوا عَنّا کُلُّ قَبیح، فَإنَّهُ ما قیلَ فینا مِنْ حُسْن فَنَحْنُ أهْلُهُ، وَ ما قیلَ فینا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ کَذلِکَ.
فرمود: تقواى الهى را ـ در همه امور ـ رعایت کنید، و زینت بخش ما باشید و مایه ننگ ما قرار نگیرید، سعى کنید افراد را به محبّت و علاقه ما جذب کنید و زشتى ها را از ما دور نمائید; درباره ما آنچه از خوبى ها بگویند صحیح است و ما از هر گونه عیب و نقصى مبّرا خواهیم بود.

40- قالَ (علیه السلام) : یَأتی عُلَماءُ شیعَتِنَاالْقَوّامُونَ لِضُعَفاءِ مُحِبّینا وَ أهْلِ وِلایَتِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ، وَالاْنْوارُ تَسْطَعُ مِنْ تیجانِهِمْ عَلى رَأسِ کُلِّ واحِد مِنْهُمْ تاجُ بَهاء، قَدِ انْبَثَّتْ تِلْکَ الاْنْوارُ فى عَرَصاتِ الْقِیامَةِ وَ دُورِها مَسیرَةَ ثَلاثِمِائَةِ ألْفِ سَنَة.
فرمود: آن دسته از علماء و دانشمندان شیعیان ما که در هدایت و رفع مشکلات دوستان و علاقه مندان ما، تلاش کرده اند، روز قیامت در حالتى وارد صحراى محشر مى شوند که تاج کرامت بر سر نهاده و نور وى، همه جا را روشنائى مى بخشد و تمام أهل محشر از آن نور بهره مند خواهند شد


  
  

لا اله الا الله

به نام خداوند بخشنده و مهربان

?- حضرت صادق علیه السلام فرمود : هیچ چیز نیست جز آنکه برای آن حدی ( و اندازه ای ) است که بدان پایان پذیرد مگر ذکر خدای عزوجل که حدی ندارد تا پایان پذیرد ? خدای عزوجل فرائض را واجب کرده و هر که آنها را به جای آورد همان حد و انتهای آنهاست ? و ماه رمضان است پس هر که آنرا روزه دارد همان حد آن است ? و حج ( واجب است ) و هر که حج کرد پایان رسانده ? مگر همان ذکر که به راستی خدای عزوجل به اندک آن راضی نشده و انتها و حدی برای آن قرار نداده که بدان پایان یابد ? سپس این آیه را تلاوت فرمود :

 

" ای آنانکه ایمان آوردید یاد کنید خدا را بسیار ? و تسبیحش گوئید بامدادان و شامگاهان " ( سوره احزاب آیه ??-?? )

 

پس فرمود : خدای عزوجل برای آن حدی که بدان پایان پذیرد قرار نداده است.

فرمود : و پدرم فراوان ذکر خدا می کرد ? (گاهی ) من به همراه او می رفتم و او ذکر خدا می کرد ? با او غذا می خوردم او ذکر خدا می کرد ? و (گاهی ) با مردم گفتگو می کرد ولی آن از ذکر خدا بازش نمی داشت و من می دیدم زبانش را که چسبیده به کامش بود و می گفت : " لا اله الا الله " ? و پیوسته ما را انجمن می کرد و ما را به ذکر خدا فرمان می داد تا آفتاب بزند و هر کدام ما که خواندن (قرآن ) می دانستیم دستور به خواندن می داد ? و هر کدام نمیدانست به او دستور ذکر می فرمود.

 

در هر خانه ای که قرآن خوانده شود و ذکر خدای عزوجل شود برکت آن خانه زیاد گردد و فرشتگان در آن خانه آیند و شیاطین از آن دوری کنند و برای اهل آسمان بدرخشد چنانچه ستاره فروزان برای اهل زمین می درخشد ? و (اما) خانه ای که در آن قرآن خوانده نشود و خدا در آن خانه ذکر نشود برکتش کم شود و فرشتگان از آن دوری کنند و شیاطین در آن خانه در آیند. 

 

و بتحقیق رسول خدا (ص) فرموده : آیا شما را آگاه نکنم به بهترین کارهایتان که در درجات شما از همه کارها بالاتر و نزد خداوند از همه پاکتر و پاکیزه تر است ? و برای شما از دینار ( طلا ) و درهم ( نقره ) بهتر ? و از اینکه با دشمن خودتان بر خورد کنید ( و جهاد کنید ) و شما آنها را بکشید و آنها شما را بکشند خوبتر است ؟

عرض کردند : چرا

فرمود : آن بسیار ذکر خدا کردنست ? سپس فرمود : مردی خدمت پیغمبر ( ص) فرمود : هر که زبانی گویا به ذکر خدا داده شده است ? خیر دنیا و آخرت به او داده شده.

 

?- حضرت صادق ( ع) فرمود : شیعیان ما آنهائی هستند که هرگاه تنها باشند ذکر خدا بسیار کنند.

 

?- و نیز آنحضرت فرمود : رسول خدا (ص) فرموده : هر که ذکر خدای عزوجل را بسیار کند خداوند او را دوست دارد ? و هر که ذکر خدا را بسیار کند برای او دو براءت ( یعنی منشور آزادی ) نوشته شود : یکی براءت از دوزخ ? و دیگری براءت از نفاق ( و دروئی )

 

?- حضرت صادق ( ع) فرمود : تسبیح فاطمه زهرا علیه السلام از جمله ذکر بسیاری است که خدای عزوجل فرموده است : " خدا را یاد کنید ? یاد کردن بسیار " (سوره احزاب آیه ?? )

 

?- و نیز امام صادق (ع) فرمود : هر که بسیار ذکر خدای عزوجل را کند خداوند او را در بهشتش در کنف رحمت خود جا دهد.

منبع : اصول کافی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به نام خداوند بخشنده و مهربان

 

رسول اکرم صل الله علیه و آله:

ای مردم جز این نیست که خداست و شیطان ، حق است و باطل ، هدایت است و ضلالت ، رشد است و گمراهی ، دنیاست و آخرت ، خوبی هاست و بدی ها ، پس همه خوبی ها از آن خداست و همه زشتی ها از آن شیطان ملعون است.

 

امام صادق علیه السلام :

شیطان گفت پنج نفرند که هیچ راهی به آنها ندارم اما دیگر مردم در مشت من هستند:

1- هر کس با نیت درست به خدا پناه ببرد و در همه کارهایش بر او توکل کند.

2- کسی که شب و روز بسیار تسبیح خدا گوید.

3- کسی که برای برادر مومنش آن پسندد که برای خود می پسندد.

4- کسی که هر گاه مصیبتی به او می رسد بی تابی نمی کند.

5- و هر کس که به آنچه خداوند قسمتش کرده خرسند است و غم روزیش را نمی خورد.

 

امام هادی علیه السلام :

شیطان به حضرت نوح علیه السلام گفت : اگر آدمی را بخیل یا حریص یا حسود و یا ستمگر و یا عجول یافتیم ، به سرعت او را به چنگ می آوریم و اگر تمام این صفات در او باشد – از ماست – و او را چون خود شیطان نافرمان می نامیم.

 

رسول اکرم صل الله علیه و آله:

شیطان تا آنگاه که انسان مراقب نمازهای پنجگانه اش می باشد از او می ترسد و چون

نمازهایش را تباه کرد بر او جرائت پیدا می کند و او را در گناهان بزرگ فرو می برد.

 

امام علی علیه السلام :

از خشم بپرهیز که آن ، سپاهی بزرگ از سپاهیان شیطان است.

 

رسول اکرم صل الله علیه و آله:

بدانید که هیچ مردی با زن نامحرم خلوت نمی کند جز آنکه سومی آنها شیطان است.

 

رسول اکرم صل الله علیه و آله:

ای علی ، هر گاه وقت نمازت رسید آماده آن شو و گرنه شیطان تو را سرگرم می کند و هرگاه قصد کار خیری کردی شتاب کن و گرنه شیطان تو را از آن منع می کند.

 

امام صادق علیه السلام :

وقتی که میان دو نفر مسلمان قهر و جدایی به وجود آید ، شیطان بسیار خوشحال می  اما همین که با یکدیگر آشتی کنند ، زانوهایش می لرزد و بند بند وجودش پاره می شود و فریاد می زند : ای وای بر من که به سبب این آشتی هلاک شدم.

 

امام صادق علیه السلام :

خانه ای که در آن قرآن خوانده نمی شود و از خدا یاد نمی گردد ، برکتش کم شده ، فرشتگان آن را ترک می کنند و شیاطین در آن حضور می یابند.

 

رسول اکرم صل الله علیه و آله:

آیا شما را از چیزی خبر ندهم که اگر به آن عمل کنید شیطان از شما دور شود ? چندان که مشرق ار مغرب دور است ؟ عرض کردند چرا. فرمودند : روزه ? روی شیطان را سیاه می کند و صدقه ? پشت او را می شکند و دوست داشتن برای خدا و هم یاری در کار نیک ? ریشه او را می کند و استغفار ? شاهرگش را می زند.


  
  
1 . هر چه فرزند آدم پیرتر مى شود ، دو صفت در او جوانتر مى گردد : حرص و آرزو .

 

2 . دو گروه از امت من هستند که اگر صلاح یابند ، امت من صلاح مى یابد و اگر فاسد شوند ، امت من فاسد مى شود : علما و حکام .

 

3 . شما همه شبان و مسؤول نگاهبانى یکدیگرید .

 

4 . نمى توان همه را به مال راضى کرد اما به حسن خلق ، مى توان .

 

5 . نادارى بلاست ، از آن بدتر ، بیمارى تن ، و از بیمارى تن دشوارتر ، بیمارى دل .

 

6 . مؤمن ، همواره در جستجوى حکمت است .

 

7 . از نشر دانش نمى توان جلو گرفت .

 

8 . دل انسانى همچو پرى است که در بیابان به شاخه درختى آویزان باشد ، از وزش بادها دائم در انقلاب است و زیر و رو مى شود .

 

9 . مسلمان آن است که مسلمانان از دست و زبان او در آسایش باشند .

 

10 . رهنماى به کار نیک ، خود کننده آن کار است .

 

11 . هر دل سوخته اى را عاقبت پاداشى است .

 

12 . بهشت زیر قدمهاى مادران است .

 

13 . در رفتار با زنان ، از خدا بترسید و آنچه درباره آنان شاید ، از نیکى دریغ ننمائید .

 

14 . پروردگار همه یکى است و پدر همه یکى . همه فرزند آدمید و آدم از خاک است . گرامى ترین شما نزد خداوند ، پرهیزکارترین شماست .

 

15 . از لجاج بپرهیزید که انگیزه آن ، نادانى و حاصل آن ، پشیمانى است .

 

16 . بدترین مردم کسى است که گناه را نبخشد و از لغزش چشم نپوشد و باز از او بدتر کسى است که مردم از گزند او در امان و به نیکى او امیدوار نباشند .

 

17 . خشم مگیر و اگر گرفتى ، لختى در قدرت کردگار بیندیش .

 

18 . چون تو را ستایش کنند ، بگو اى خدا مرا بهتر از آنچه گمان دارند بساز و آنچه را از من نمى دانند بر من ببخش و مرا مسؤول آنچه مى گویند قرار مده .

 

19 . به صورت متملقین ، خاک بپاشید .

 

20 . اگر خدا خیر بنده اى را اراده کند ، نفس او را واعظ و رهبر او قرار مى دهد .

 

21 . صبح و شامى بر مؤمن نمى گذرد مگر آنکه بر خود گمان خطا ببرد .

 

22 . سخت ترین دشمن تو ، همانا نفس اماره است که در میان دو پهلوى تو جا دارد .

 

23 . دلاورترین مردم آن است که بر هواى نفس ، غالب آید .

 

24 . با هواى نفس خود نبرد کنید تا مالک وجود خود گردید .

 

25 . خوشا به حال کسى که توجه به عیوب خود ، او را از توجه به عیوب دیگران باز دارد .

 

26 . راستى به دل آرامش مى بخشد و از دروغ ، شک و پریشانى مى زاید .

 

27 . مؤمن آسان انس مى گیرد و مأنوس دیگران مى شود .

 

28 . مؤمنین همچو اجزاء یک بنا ، همدیگر را نگاه مى دارند .

 

29 . مثل مؤمنین در دوستى و علقه به یکدیگر ، مثل پیکرى است که چون عضوى از آن به درد بیاید ، باقى اعضا به تب و بى خوابى دچار مى شوند .

 

30 . مردم مانند دندانه هاى شانه ، با هم برابرند .

 

31 . دانش جوئى بر هر مسلمانى واجب است .

 

32 . فقرى سخت تر از نادانى و ثروتى بالاتر از خردمندى و عبادتى والاتر از تفکر نیست .

 

33 . از گهواره تا به گور ، دانشجو باشید .

 

34 . دانش بجوئید گرچه به چین باشد .

 

35 . شرافت مؤمن در شب زنده دارى و عزت او در بى نیازى از دیگران است .

 

36 . دانشمندان ، تشنه آموختن اند .

 

37 . دلباختگى ، کر و کور مى کند .

 

38 . دست خدا با جماعت است .

 

39 . پرهیزکارى ، جان و تن را آسایش مى بخشد .

 

40 . هر کس چهل روز به خاطر خدا زندگى کند ، چشمه حکمت از دلش به زبان جارى خواهد شد .

 

41 . با خانواده خود بسر بردن ، از گوشه مسجد گرفتن ، نزد خداوند پسندیده تر است .

 

42 . بهترین دوست شما آن است که معایب شما را به شما بنماید .

 

43 . دانش را به بند نوشتن در آورید .

 

44 . تا دل درست نشود ، ایمان درست نخواهد شد و تا زبان درست نشود ، دل درست نخواهد بود .

 

45 . تا عقل کسى را نیازموده اید ، به اسلام آوردن او واقعى نگذارید .

 

46 . تنها به عقل مى توان به نیکیها رسید . آنکه عقل ندارد از این تهى است .

 

47 . زیان نادانان ، بیش از ضررى است که تبهکاران به دین مى رسانند .

 

48 . هر صاحب خردى از امت مرا چهار چیز ضرورى است : گوش دادن به علم ، به خاطر سپردن و منتشر ساختن دانش و بدان عمل کردن .

 

49 . مؤمن از یک سوراخ ، دوبار گزیده نمى شود .

 

50 . من براى امت خود ، از بى تدبیرى بیم دارم نه از فقر .

 

51 . خداوند زیباست و زیبائى را دوست مى دارد .

 

52 . خداوند ، مؤمن صاحب حرفه را دوست دارد .

 

53 . تملق ، خوى مؤمن نیست .

 

54 . نیرومندى به زور بازو نیست ، نیرومند کسى است که بر خشم خود غالب آید .

 

55 . بهترین مردم ، سودمندترین آنان به حال دیگرانند .

 

56 . بهترین خانه شما آن است که یتیمى در آن به عزت زندگى کند .

 

57 . چه خوب است ثروت حلال در دست مرد نیک .

 

58 . رشته عمل ، از مرگ بریده مى شود مگر به سه وسیله : خیراتى که مستمر باشد ، علمى که همواره منفعت برساند ، فرزند صالحى که براى والدین دعاى خیر کند .

 

59 . پرستش کنندگان خدا سه گروهند : یکى آنان که از ترس ، عبادت مى کنند و این عبادت بردگان است ، دیگر آنان که به طمع پاداش ، عبادت مى کنند و این عبادت مزدوران است ، گروه سوم آنان که به خاطر عشق و محبت ، عبادت مى کنند و این عبادت آزادگان است .

 

60 . سه چیز نشانه ایمان است : دستگیرى با وجود تنگدستى ، از حق خود به نفع دیگرى گذاشتن ، به دانشجو علم آموختن .

 

61 . دوستى خود را به دوست ظاهر کن تا رشته محبت محکمتر شود .

 

62 . آفت دین سه چیز است : فقیه بدکار ، پیشواى ظالم ، مقدس نادان .

 

63 . مردم را از دوستانشان بشناسید ، چه ، انسان همخوى خود را به دوستى مى گیرد .

 

64 . گناه پنهان ، به صاحب گناه زیان مى رساند ، گناه آشکار ، به جامعه .

 

65 . در بهبودى کار دنیا بکوشید اما در کار آخرت چنان کنید که گوئى فردا رفتنى باشید .

 

66 . روزى را در قعر زمین بجوئید .

 

67 . چه بسا که از خودستائى ، از قدر خود مى کاهند و از فروتنى ، بر مقام خود مى افزایند .

 

68 . خدایا ! فراخترین روزى مرا در پیرى و پایان زندگى کرامت فرما .

 

69 . از جمله حقوق فرزند بر پدر این است که نام نیکو بر او بگذارد و نوشتن به او بیاموزد و چون بالغ شد ، او را همسر انتخاب کند .

 

70 . صاحب قدرت ، آن را به نفع خود به کار مى برد .

 

71 . سنگین ترین چیزى که در ترازوى اعمال گذارده مى شود ، خوشخوئى است .

 

72 . سه امر ، شایسته توجه خردمند است : بهبودى زندگانى ، توشه آخرت ، عیش حلال .

 

73 . خوشا کسى که زیادى مال را به دیگران ببخشد و زیادى سخن را براى خود نگاهدارد .

 

74 . مرگ ، ما را از هر ناصحى بى نیاز مى کند .

 

75 . اینهمه حرص حکومت و ریاست و اینهمه رنج و پشیمانى در عاقبت ! .

 

76 . عالم فاسد ، بدترین مردم است .

 

77 . هر جا که بدکاران حکمروا باشند و نابخردان را گرامى بدارند ، باید منتظر بلائى بود .

 

78 . نفرین باد بر کسى که بار خود را به دوش دیگران بگذارد .

 

79 . زیبائى شخص ، در گفتار اوست .

 

80 . عبادت ، هفت گونه است که از همه والاتر ، طلب روزى حلال است .

 

81 . نشانه خوشنودى خدا از مردمى،ارزانى قیمتها و عدالت حکومت آنهاست .

 

82 . هر قومى شایسته حکومتى است که دارد .

 

83 . از ناسزا گفتن ، بجز کینه مردم ، سودى نمى برى .

 

84 . پس از بت پرستیدن ، آنچه به من نهى کرده اند ، در افتادن با مردم است .

 

85 . کارى که نسنجیده انجام شود ، بسا که احتمال زیان دارد .

 

86 . آنکه از نعمت سازش با مردم محروم است ، از نیکیها یکسره محروم خواهد بود .

 

87 . از دیگران چیزى نخواهید گرچه یک چوب مسواک باشد .

 

88 . خداوند دوست ندارد که بنده اى را بین یارانش ، با امتیاز مخصوص ببیند .

 

89 . مؤمن ، خنده رو و شوخ است ، و منافق ، عبوس و خشمناک .

 

90 . اگر فال بد زدى ، به کار خود ادامه بده و اگر گمان بد بردى ، فراموش کن و اگر حسود شدى ، خوددار باش .

 

91 . دست یکدیگر را به دوستى بفشارید که کینه را از دل مى برد .

 

92 . هر که صبح کند و به فکر اصلاح کار مسلمانان نباشد ، مسلمان نیست .

 

93 . خوشروئى کینه را از دل مى برد .

 

94 . مبادا که ترس از مردم ، شما را از گفتن حقیقت باز دارد ! .

 

95 . خردمندترین مردم ، کسى است که با دیگران بهتر بسازد .

 

96 . در یک سطح زندگى کنید تا دلهاى شما در یک سطح قرار بگیرد . با یکدیگر در تماس باشید تا بهم مهربان شوید .

 

97 . هنگام مرگ ، مردمان مى پرسند از ثروت چه باقى گذاشته ؟ فرشتگان مى پرسند از عمل نیک چه پیش فرستاده ؟ .

 

98 . منفورترین حلالها نزد خداوند ، طلاق است .

 

99 . بهترین کار خیر ، اصلاح بین مردم است .

 

100 . خدایا مرا به دانش ، توانگر ساز و به بردبارى ، زینت بخش و به پرهیزکاری ، گرامى بدار و به تندرستى ، زیبایى ده.
  
  

1. موضوع: آخرت
آخرت، سرای جاودانگی است. (غرر الحکم/ص 5)
2. موضوع: توبه
پشیمانی، توبه است. (شهاب الاخبار/ ص8)
3. موضوع: وعده
عمل به وعده، وظیفه است. (شهاب اللاخبار/ ص 8)
4. موضوع: لجاجت
شر، لجاجت است. (شهاب الاخبار/ ص 90)
5. موضوع: قناعت
قناعت کن تا عزیز باشی. (تحف العقول/ ص238)
6. موضوع: صبر
بردبار باش تا رستگار شوی.
(تحف العقول/ ص 238)
7. موضوع: اطاعت
اطاعت کن تا بهره مند شوی. (غررالحکم/ ص182)
8.
 موضوع: کیفیت کار
برای دنیایت چنان کار کن گویا تا ابد زنده هستی؛ و برای آخرتت آن چنان تلاش کن گویا فردا می میری.
(تنبیه الخواطر/ج 2/ ص234)
9. موضوع: حافظه
سه چیز فراموشی را از بین می برد و حافظه را تقویت می کند: قرائت قرآن، مسواک زدن و روزه گرفتن. (بحارالأنوار/ ج 62/ص266)
10. موضوع: اندیشه سازی
وقتی خداوند نیکبختی بنده اش را بخواهد، او را در دین اندیشمند می سازد و راه تعالی را به او نشان می دهد.
(کنز العمّال/ ص28690)
11. موضوع: آرزو
آرزوی خودت را کوتاه کن! پس هنگامی که صبح بیدار شدی، بگو من به شب نمی رسم و هنگام شب، بگو من به صبح نمی رسم. و برای جدایی از دنیا آماده باش. و ملاقات با خدا را دوست بدار. (بحارالأنوار/ ج 77/ص1019)
12. موضوع: بهترین امّت
بهترین امّت من کسی است که جوانی اش را صرف فرمانبرداری از خداکند. و نفسش را از لذّت های دنیا باز دارد. و آن را متوجّه ی آخرت نماید. همانا پاداش او نزد خدا بالاترین درجه ی بهشت است
.(تنبیه الخواطر/ ج2/ص 123)
13. موضوع: بدخواه
خداوند به موسی بن عمران (ع) فرمود: همانا حسود و بدخواه از نعمت هایم ـ به بندگان ـ ناخشنود و خشمگین است؛ از رسیدن رزق و روزی که بین بندگانم تقسیم کرده ام، جلوگیری می کند.(منتخب الحکمه/ ص142/ ج 1600)
14.
موضوع: تحقیر
هر کس مرد یا زن مؤمنی را خوار گرداند، یا او را به سبب فقر یا تنگدستی کوچک بدارد خداوند بزرگ روز قیامت او را مشهور و پر آوازه می گرداند و سپس او را رسوا می نماید.
(بحار الانوار/ج72/ص44)
15. موضوع: عیب پوشی
هر کس رسوایی مؤمنی را بپوشاند، گویا دختر زنده به گور شده ای را، زنده کرده است. (کنز العمّال/ ح 6387)
16. موضوع: غیبت
ای ابوذر از غیبت بپرهیز، زیرا غیبت کیفری و مجازاتی شدیدتر از زنا دارد. گفتم: ای رسول خدا، غیبت چیست؟ فرمود: چیزی درباره ی برادرت بگویی، که برایش ناخوشایند است. گفتم: ای رسول خدا، اگر چه آن چه گفته می شود در او باشد؟ فرمود: بدان اگر آن چه می گویی در او باشد، غیبت است و اگر درباره اش چیزی بگویی، که در او نباشد به او تهمت زده ای. (منتخب میزان الحکمه/ص397/ح4911)
17.موضوع: اُنس و الفت
بهترین شما، خوش اخلاق ترین شماست؛ آنها کسانی هستند که دوست می گیرند و دیگران با آن ها دوست می شوند.
(تحف العقول/ ص45)
18. دوستی علی (ع)
سر آغاز نامه ی عمل مؤمن، دوستی علی بن ابیطالب است.
(کنز العمّال/ ح32900)
19.موضوع: اهمیت امر به معروف و نهی از منکر
کسی که امر به معروف و نهی از منکر کند جانشین خدا و پیامبر در روی زمین است.
(تفسیر مجمع البیان/ ج1/ص484)
20. موضوع: ثمره ی امر به معروف و نهی از منکر
کسی که دیگران را به کار نیک راهنمایی کند گویا خود آن را انجام داده است. (وسائل الشیعه/ ج11/ص298)
21. موضوع: برتری قرآن
برتری قرآن بر سایر سخنها همانند برتری خدا بر مخلوقات اوست. (جامع الاخبار و الآثار/ کتاب القرآن/ ج1/ص182)
22. موضوع: احترام به قرآن
قرآن جز خدا بهترین و برترین چیزهاست، کسی که احترام قرآن را نگه ندارد نسبت به خدا بی حرمتی کرده است، احترام به قرآن در پیشگاه الهی همانند احترام پدر بر فرزند است. (جامع الخبار و الآثار/ ج 1/ ص420)
23. موضوع: شرافت قرآنیان
قرآنیان و شب زنده داران، بزرگواران امّت من هستند.(بحارالانوار/ ج92/ ص177)
24. قرائت قرآن بدون عمل
کسی که قرآن بخواند و به آن عمل نکند خداوند او را روز قیامت کور محشور خواهد کرد. (جامع الاخبار و الآثار/ ج1/ص 409)
25
. موضوع: آموزش قرآن
بهترین شما کسی است که قرآن آموزد و آموزش دهد. (بحارالأنوار/ج2/ص186)
26. ثمرات یادگیری قرآن
اگر خواستار زندگی سعادتمندان، و مرگ شهیدان و نجات روز محشر، و سایه در روز قیامت و هدایت در روز گمراهی هستید پس قرآن بیاموزید، زیرا آن گفته ی خدای مهربانی و ایمنی از شیطان و موجب برتری و وزنه ی خوبیهای شما است. (جامع الاخبار و الآثار/ ج1/ص210)
27. موضوع: فضیلت قرائت قرآن
ای سلمان! بر تو باد خواندن قرآن، زیرا قرآن خواندن کفّاره ی گناهان و سپری در مقابل آتش و بازدارنده از عذاب است. (جامع الاخبار و الآثار/ ج1/ص308)
26. موضوع: فراموشی قرآن
توجه! توجه! کسی که قرآن را یاد بگیرد بعد بطور عمد به خاطر سهل انگاری) فراموش کند روز قیامت دست و پا بسته خدا را ملاقات می کند، و خدا در مقابل هر آیه ای که فراموش کرده ماری بر او مسلّط می کند که تا آتش جهنّم همراه او خواهد بود مگر اینکه آمرزیده شود. (بحار/ ج 92/ص187)
27. موضوع:فرزند شایسته
فرزند شایسته گُلی خوشبو از گُلهای بهشت است. (الکافی/ج6/ص3)
28. موضوع: تنبیه کودک
کودکان خود را به سبب گریه شان نزنید. (وسائل الشیعه/ ج15/ص171)
29. موضوع: نامگذاری کودک
فرزندانتان را به نامهای پیامبران نامگذاری کنید، و زیباترین نامها «عبدالله» و «عبدالرحمن» هستند. (مکارم الاخلاق/ ج 1/ص 474)
30. موضوع: وظایف کودک
فرزند هفت سال سرور؛ هفت سال بنده و فرمانبردار است؛ و هفت سال یاور است. (وسائل الشیعه/ ج 15/ص165)
31. موضوع:آموزش دو ورزش
شنا و تیراندازی را به فرزندانتان بیاموزید. (الکافی/ج6/ص47)
32. موضوع: مدارا با مردم
داناترین مردم کسی است که با مردم بیشتر مدارا کند و خوارترین مردم کسی است که به مردم اهانت کند. (بحارالأنوار/ ج75/ص52)
33
. موضوع: خشنودی خشم پدر ومادر
خشنودی خدا با خشنودی پدر و مادر، و خشم او با خشم پدر و مادر است. (بحارالأنور/ج74/ص80)
34. موضوع: احترام بزرگسالان
هر کس پیری را بخاطر پیری او گرامی بدارد، خداوند او را از سختی و هراس روز قیامت در امان قرار خواهد داد. ( بحارالأنوار/ ج75/ص137)
35. موضوع: برخورد با یتیمان
برای یتیم همچنان پدری مهربان باش و بدان همانطور که کشت می کنی درو خواهی کرد. (بحارالأنوار/ج77/ص173)
36. موضوع: برخورد با بیماران
نگاه خود را به گرفتار و معلولها و جذامیها، طولانی نکنید چون نگاه طولانی شما، آنها را محزون و رنجیده خاطر می کند. (بحارالأنوار/ ج75/ ص15)
37. موضوع: منتظران و حزب الله
خوشا به حال کسانی که در غیبت حضرت (مهدی «عج») صبور باشند و خوشا به حال کسانی که در محبّت ورزیدن در راه اهل بیت علیهم السلام استوار ماندند، خداوند آنها در کتابش اینطور توصیف نموده است: «آنها که به جهان غیب ایمان آوردند» آنها حزب الله هستند، آگاه باشید به درستی که حزب الله رستگار است. (بحارالأنوار/ ج52/ ص143)
38. موضوع: عاقبت منکرین امام زمان (عج)
کسی که در زمان غیبت، حضرت قائم را که از فرزندان  من است، انکار کند همانند مردگان جاهلیّت مرده است. (بحارالأنوار/ج 51/ص 73)
39. موضوع: آفات بی همسری
بیشترین اهل جهنم  انسانهای بی همسر هستند. (من لا یحضره الفقیه/ج3/ص251)
40.
موضوع: خواستگار شرابخوار
شرابخوار اگر تقاضای ازدواج کرد قبول نکنید (وسائل الشیعه/ج20/ص79)

 


  
  
چند پی‌آمد روحی و روانی فقر
در اولین نگاه، پدیده فقر، خسارات و عوارض روحی، روانی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی بر روی روح و روان وشخصیت مردم و جایگاه حکومت در نظام جهانی می گذارد که عموما ، این خسارت ها غیر قابل جبران است .آنچه در این مبحت برآن تکیه خواهیم کرد عوارض روحی و شخصیتی فقر بر روح و روان انسان است. انسانی که در دین اسلام از جایگاه رفیعی بهره مند است.امام علی علیه السلام مواردی را برمی شماردکه به چند مورد اشاره خواهیم داشت .
الف : ضربه به کرامت انساتی
پى‏آمد فقر، به پستى گراییدن شخصیت انسان و کم شدن آبرو و حرمت اوست و چون آبرومندى و بى‏نیازى مانند دو امر متلازمند که هیچ کدام بدون دیگرى تحقق نمى‏یابد، امام (ع) فقر را از بین برنده آبرو و شخصیت انسان قرار داده است، همچنان که از بین برنده غنا و بى‏نیازى است.
بلای فقر، تنم خسته کرد و روح بکشت بمرگ قانعم، آن نیز رایگانی نیست
ب: اظهار نیاز در برابر غیر خدا
پى‏آمد دیگر فقر و تنگدستى، آن است که آدمى مجبور مى‏شود، دست نیاز به سوى مردمى دراز کند که به هیچ وجه شایستگى آن را ندارند، زیرا سراسر وجود آنان نیاز و احتیاج است، و چون لازمه این کار تواضع و فروتنى در نزد غیر خداست و انسان را از توجه و رو آوردن به معبود حقیقى باز مى‏دارد، نوعى پستى و بدبختى است که باید از آن به خداوند پناه برد، و در همین زمینه امام چهارم على بن الحسین(ع) در دعاها و مناجاتهاى خود در پیشگاه پروردگار عرض مى‏کند: تویى که خود را به بى‏نیازى از آفریدگانت ستوده‏اى و شایسته‏اى که از آنان بى‏نیاز باشى، و تو آنان را به فقر و احتیاج، نسبت داده‏اى و به حق، آنان نیازمند به تو هستند، پس کسى که بخواهد دوستیش را با تو محکم کند و به واسطه وجود تو فقر و نیاز را از خود دور سازد حاجت خویش را به سوى اهلش برده و براى برآوردن آن از راه صحیح وارد شده است، اما کسى که نزد آفریدگان اظهار تنگدستى کند و از آنان طلب حاجت کند و غیر تو را سبب رفع نیاز خود بداند، به نومیدى گراییده و سزاوار نرسیدن به احسان و نیکى تو شده است. و این که امام زین العابدین )ع( فرد اخیر در دعاى خود را سزاوار نرسیدن به احسان از ناحیه خداوند دانسته است به آن دلیل است که بر اثر حاجت خواستن از غیر خدا و توجه به دیگران قابلیت و شایستگى شمول پرتو رحمت و احسان ولى نعمت حقیقى را از دست داده است.
ج: رو آوردن به فرومایگان
از دیگر پى‏آمد های فقر،حاجت خواستن و طلب ترحم از فرومایگان و اشرار است، زیرا گاهى فقر و نیاز چنان شدید مى‏شود که آدمى را وادار مى‏کند به نااهلان رو آورد و از آنان درخواست ترحم کند و به تجربه ثابت شده است که ترحم خواستن از ناکسان و اشرار و دراز کردن دست نیاز به طرف آنان، در ذایقه نیکان و صاحبان مروّت، از داروى تلخ و سمّ مهلک ناگوارتر است.
برای لقمه‌ای نان چون گدایان مریز از روی فقر ای میهمان آب
د: فقیر محکوم است
امیر مؤمنان على(علیه السلام) تنگ نظرى و بخل را ننگ می داند. ترس را یک نوع کمبود دانسته وبر این اعتقاد است که فقر و ندارى، انسان زیرک را در بیان دلیلش لال مى‏کند و نمی تواند از حق و حقوق خویش دفاع کند و لذا همیشه محکوم است.
" فقر و پریشانى آدم زیرک را از بیان حجّت و دلیل خود گنگ و لال گرداند"
چ: سستی در دین
امام(علیه السلام) به فرزندش محمّد بن حنفیّه فرمود:
" پسرم از فقر و تنگدستى در باره تو نگرانم بنا بر این از فقر و تنگدستى به خدا پناه ببر زیرا که فقر باعث نقص دین و سرگردانى عقل و ایجاد دشمنى مى‏شود. "
چون شکار فقر کردی تو یقین هم چو کودک اشک باری یوم دین
ح: پریشانی روان
آدمی با وجود تنگدستی ، مورد هجوم انبوهی از غم و اندوه و پریشانی خاطر واقع می شود که چه بسا باعث افسردگی و انزوای وی از اجتماع گردد.
" براستى که فقر و تنگدستى باعث خوارى نفس و دهشت و رکود عقل و جلب و کشش غمها و اندوهها است. "
" ناچاریهاى فقر و ندارى انسان را بر کارهاى بسیار زشت وادار مى‏نماید. "

پیشوایان و مسئله فقر
خداوند بر امامان و رهبران عدالت واجب کرده است که زندگى خود را با زندگى ضعیفترین مردم تطبیق و همسطح کنند تا فقر تهیدستان را نیازارد و امام خود را در درد و رنج فقر با خود شریک ببینند .
سیره پیامبر و على(ع) و جمعى از بزرگان صحابه نیز بیشتر برگزیدن فقر و ترک تجمّلات دنیا بود، در حالى که در سیاستهاى کشورى و رعایت مصالح اجتماعى با اهل دنیا همکارى کرده و از جامعه و مردم کناره‏گیرى نداشتند.
على (ع) مى‏گوید: من این حکومت را پذیرفتم، اما نه به انگیزه میل به مقام و قدرت نه من هرگز چنین میلى نداشتم، بلکه مى‏ترسیدم که فاجعه‏اى ببار آید و مال خدا دست به دست بگردد و در نتیجه، گروهى استثمارچى سرمایه‏دار، ثروتها را بین خود تقسیم کنند و قشر انبوهى در جامعه به مصیبت گرسنگى و فقر دچار گردند.
ممکن است در کوتاه مدت فقر از جامعه اسلام ریشه کن نشود (البته در یک جامعه اسلامى به معنى واقعى، در دراز مدّت، فقر وجود نخواهد داشت امّا در کوتاه مدّت قبل از آنکه به آن مرحله برسند باید کارى کرد که فقر ، نه عیب و نه مایه ناراحتى فکر باشد، وقتى امام و پیشواى مردم لباس و زندگیش همچون زندگى و لباس ضعیف‏ترین قشرها باشد افرادى که از نظر مادى فقیرند، نه احساس شرمندگى مى‏کنند، و نه احساس حقارت و ناراحتى.
این سخنان را امام علیه السلام به عاصم بن زیاد فرمود:
"... اى دشمن نفس خویش شیطان سرگردانت کرده و از راه بدرت نموده به زن و فرزندت رحم نمى‏کنى آیا خیال مى‏کنى که خداوند تبارک و تعالى نعمتهاى پاکیزه‏اش را بر تو حلال کرده و در عین حال ناخشنود است که از آنها استفاده کنى تو نزد پروردگار ذلیل‏تر از آنى که فکر مى‏کنى. عاصم گفت: اى امیر المؤمنین خودت لباس خشن به تن مى‏کنى و نان خشک و سخت مى‏خورى فرمود: واى بر تو، من مثل تو نیستم. به تحقیق خداوند متعال بر رهبران و امامان حق، این گونه مقدر فرموده که زندگى خود را به مثل ضعیفان جامعه در آورند تا مبادا رنج فقر ، فقیران را به طغیان اندازد. "

یک سوال؟ یک پاسخ
حال که پیغمبران و اولیاى خداوند، از خواصّ بندگان، و مطیع فرمان وى و مورد رضایت او مى‏باشند، پس چرا آنان را با سختیها و ناگواریها گرفتار ساخت و از اموال دنیا و زن و فرزند بى‏بهره‏شان داشت، چنان که فرعون هم به موسى این اشکال را کرد که اگر او پیامبر است و ارزش و اعتبارى دارد پس چرا از آرایشهاى دنیا و زینتهاى طلایى بى‏بهره است و کفار قریش به پیغمبر اسلام گفتند: در صورتى به او ایمان مى‏آوریم واو را پیامبر مى‏دانیم که داراى گنجینه‏اى از جواهرات و گوهرهاى قیمتى باشد، و یا باغها و مزارعى داشته باشد که شکمها را سیر کند ؟
در پاسخ این گونه سؤال ها، حضرت مى‏فرماید: این قبیل اشکالها و توهمات به علت ناآگاهى آنان ـ سوال کننده ـ از عمومیت امر، امتحان و آزمایش است، خداوند چنان که بندگان خود را با مبتلا ساختن به فقر و نیازمندى و گرفتار ساختن به مشقتها و ناگواریها مى‏آزماید همچنین آنان را به افزودن اموال و فرزندان آزمایش و امتحان مى‏کند، بنا بر این نباید تصور کرد که دارا بودن این امور دلیل سعادت انسان در پیشگاه خداست، همچنان که نداشتن آن دلیل بدبختى و شقاوت نیست ..."

راه درمان فقر
امام برای درمان فقر راه های مختلفی را عنوان می کند، راه های که عمدتا منشا از درون آدمی دارد عدم وجود تقوا، ایمان، اخلاق و معنویت ،غرور، حسادت و مسایلی از این دست را باعث بروز فقر می داند و با برطرف شدن آنها ، فقر نیز درمان می یابد.
الف: پناه بردن به قران
"... امروز با این که دنیا از نظر صنایع، فوق العاده پیشرفت کرده، ولى با این حال انواع ظلمتها بر جامعه بشرى سایه شوم خود را گسترده است، جنگها و خونریزیها، ظلم و بى‏عدالتیها، فقر و بدبختى و از همه مهمتر ناآرامیهاى درونى همه جا را فرا گرفته و تمام اینها نتیجه مستقیم ضعف ایمان و تقوا و فقر اخلاقى و معنوى است که بهترین راه درمان آن پناه بردن به قرآن است..."
" ... هیچکس پس از داشتن قرآن فقر و بیچارگى ندارد، و هیچکس پیش از آن غنا و بى‏نیازى نخواهد داشت ..."
ب: توجه به خویشاوندان فقیر
"... سزاوارترین افراد، که هیچ کس از داشتن آنها و همراهى‏شان بى‏نیاز نیست، فامیل و نزدیکان انسانند، زیرا اقربا و خویشان به لحاظ عاطفى از همه مهربانترند، و بیش از هر کس مدافع و جانبدار شخص مى‏باشند. نزدیکان، در پریشانى خاطر و پراکندگى احوال، او را مدد مى‏کنند و اگر گرفتارى همچون فقر و بى‏چیزى و مانند آن به انسان، روى آورد، مهربانى و کمک مى‏کنند. البتّه، قرابت و خویشاوندى، این شفقت و مهربانى را ایجاب مى‏کند..."
اندیشه کن از فقر و تنگدستی ای آنکه فقیریت در جواراست
ج: صدقه دادن
" ... صدقه دادن به فقیر در حقیقت وامى است از طرف صدقه دهنده که در حال بى‏نیازى مالى را مى‏دهد تا در روز فقر و تنگدستى‏اش به او باز پس دهد "
داووا الجور بالعدل و داووا الفقر بالصّدقة و البذل.
" مداوا کنید جور و ستم را به عدالت، و مداوا کنید فقر و ندارى را به صدقه و بخشش "
" چون گرفتار فقر شدید با صدقه دادن با خدا معامله کنید "
د: صبر و تسلیم در هنگام فقر
روح رضا و تسلیم و صبردر برابر قسمت الهى، مخصوصا در زمینه منافع مادّى، به انسان آرامش مى‏بخشد و آدمى را از مسابقه‏هاى حرص آلود مال و ثروت و آلوده شدن به انواع محرّمات، باز مى‏دارد و جلوى کینه توزى و حسد را مى‏گیرد.
هیچ ثروتى در پیشگیرى از فقر ، بهتر از تسلیم و قناعت به روزى رسیده وجود ندارد، واگر هر کس بر آنچه به او روزى شده بسنده کند، به آسایش خواهد رسید.
الصّبر جنّة الفاقة
صبر، سپر فقر و ندارى است. (که او را از بسیارى از مهالک نجات بخشد)
صبر کن با فقر بگذار این ملال زانک در فقرست عز ذوالجلال
الصّبر عدّة الفقر.
صبر، ساز و برگ فقر و ندارى است.( اندوخته‏اى است براى آن روز )
پ: قناعت
علیک بالقنوع فلا شی‏ء ادفع للفاقة منه.
" بر تو باد به قناعت، که چیزى براى برطرف کردن نیاز و فقر از آن مؤثرتر نیست. "
قناعت کن اگر در آرزوی گنج قارونی گدای خویش باش ار طالب ملک سلیمانی
" ... هیچ ثروتى بهتر از راضى شدن به رزق خدا ریشه‏ى فقر را نمى‏کند. کسى که به آنچه براى او رسیده قناعت کند بر آسایش پیروز گردیده و به آسایشگاه سکونت گزیده است..."
" هیچ ثروتى براى پیشگیرى از فقر مؤثرتر از تن دادن به روزى نیست "
ما آبروی فقرو قناعت نمی بریم با پادشه بگوی که روزی مقدر است
ت: زکات
"... علتى که در وجوب زکات ذکر شده (اداره زندگانى فقرا و بینوایان، بلکه ریشه کن ساختن فقر از سطح اجتماع) تصریح مى‏کند که زکات یک قانون صرفا آمرانه مولوى و آزمایش روانى خالص در مقابل دستور خداوندى نیست، بلکه تنظیم و تأمین امور معاش آن دسته از افراد جامعه است که نمى‏توانند کار کنند، یا کارشان براى اداره زندگیشان کافى نیست و همچنین دیگر مصارف اجتماعى از قبیل انتظامات و غیره باید از این مالیات تأمین گردد..."
"..از وجوب پرداخت زکات معلوم مى‏شود که ریشه کن کردن فقر از جامعه واجب است..."
ث: حج
ممکن است تصوّر شود که حج را با مسائل اقتصادى چه کار، ولى هنگامى که به این نکته دقّت کنیم که خطرناکترین مشکل مسلمانان امروز وابستگى اقتصادى آنها به بیگانگان است چه مانعى دارد که در کنار مراسم حج، کنگره‏ها و سمینارهاى بزرگى از اقتصاددانان جهان اسلام تشکیل شود و به عنوان یک عبادت الهى و نجات مسلمین از چنگال فقر و وابستگى به بیگانگان، در باره مشکلات اقتصادى جهان اسلام بیندیشند و طرحهاى سازنده‏اى تهیّه کنند. مسأله، جنبه شخصى ندارد که سر از دنیاپرستى بیرون آورد، بلکه هدف تقویت کلّ جهان اسلام و نجات از فقر و خدمت به عظمت مسلمین است.
اینکه حج و عمره، فقر و تنگدستى را منتفى و گناه را مى‏شوید. مربوط به جنبه اجتماعى حج است که مسلمانان در آن سرزمین مقدس از اوضاع و حالات همدیگر مطلع مى‏گردند و با اطلاع از دردهاى اقتصادى و ناگواریهاى سیاسى همدیگر است که موجب مى‏شود در صدد رفع آن دردها و ناگواریها و نابسامانى‏ها برآیند.
"... اینکه حج و عمره، فقر و تنگدستى را منتفى و گناه را مى‏شوید، مربوط به جنبه اجتماعى حج است که مسلمانان در آن سرزمین مقدس از اوضاع و حالات همدیگر مطلع مى‏گردند و با اطلاع از دردهاى اقتصادى و ناگواریهاى سیاسى همدیگر است که موجب مى‏شود در صدد رفع آن دردها و ناگواریها و نابسامانى‏ها برآیند..."
چ: روزه
"...هشام بن الحکم از امام صادق علیه السلام در باره علت روزه پرسید، آن حضرت در پاسخ فرمود: بدان جهت خداوند متعال روزه را واجب کرده است که غنى و فقیر در احساس تلخى با هم شریک باشند، زیرا غنى بطور طبیعى طعم گرسنگى را نمى‏چشد تا به فقیر رحم نماید، زیرا آدم غنى هر موقع چیزى را بخواهد، توانائى بدست آوردن آن را دارا است، لذا خداوند متعال با واجب نمودن روزه خواسته است که در میان مخلوقاتش تساوى برقرار نماید و آدم غنى طعم گرسنگى و درد را بچشد، تا بر ناتوان رقت آورد و بر گرسنه رحم نماید."
ذ: حفظ اعتدال
" ... هیهات اگر پرهیزکارى نبود من زیرک‏ترین مردم عرب بودم در حال خشنودى و خشم، سخن حق بگوئید و در حال بى‏نیازى و فقر اعتدال را از دست ندهید و با دوست و دشمن دادگرى کنید و در آسایش و سختى خشنود باشید..."

دعای امام ( ع ) دررفع عواقب فقر
امام علی علیه السلام برای دوری از عواقب و پی آمد های فقر اینگونه دعا می کند که:
" ...خداوندا حیثیت و آبروى مرا با فقر و احتیاج، بى‏مقدار مکن که به سبب آن دچار این ناگواریها شوم، در حالى که تو هستى که با احاطه قیوّمى خود بر همه سببهاى عالم وجود برترى دارى و از همه شایسته‏ترى که به هر کس آنچه بخواهى عطا کنى و آنچه بخواهى منع نمائى، تو سر چشمه بذل و بخشش و غنا و بى‏نیازى هستى، زیرا احتیاجى به خلق ندارى و تمام آفریدگانت در جهات ظاهرى و معنوى به تو نیازمند و محتاجند چون قدرت بى‏پایان تو سراسر ممکنات را در تسخیر دارد. توفیق از خداوند است..."
"...بار الها حفظ بفرما قدر و منزلت مرا با غنا و وسعت معیشت، و مبتذل مکن جاه و مرتبه مرا با فقر و تنگی روزى تا این که محتاج شوم بطلب کردن روزى از طالبان روزى تو، و طلب کردن عاطفت و احسان از شریران خلق تو، و مبتلا شوم بتعریف و توصیف کسى که بمن ریزش نماید، و مایل شوم بمذمّت آن کسى که از من مضایقه کند، و حال آنکه تو از پشت همه این خلق متولّی إعطاء و منع هستى، بدرستى که تو بر همه چیز قادر و قاهرى..."
امام (ع) در این دعا کرده و از خداوند خواسته است که او را بى‏نیاز کند و از تنگدستى و لوازم آن به وى پناه برده است، غنا و بى‏نیازى مطلوب حضرت، آن مقدارى از مال دنیاست که با قناعت و میانه روى نیازهاى ضرورى او را بر طرف کند، نه این که بیشتر از حد نیاز به دست آورد و براى خود اندوخته کند و نه گشایش دادن به زندگى بیش از نیاز چنان که در میان اغلب مردم معروف است. پیداست که دعا براى بى‏نیازى به معناى خاصّ اول پسندیده است ولى درخواست ثروت بر وجه دوم که اغلب مردم نظر دارند نکوهیده و ناپسند است، فقر و بى‏چیزى آن است که آدمى محتاج به سؤال از مردم شود، و این، خود لوازمى را در پى دارد که انسان را از توجه به خدا و پرستش او باز مى‏دارد و آن لوازم از این قرارند.

امام (ع) و چندتوصیه
الف : مشاور فقیر نگیرید
"... و هر چه را در نظرت نادرست آمد خود را بى‏اطلاع نشان بده و در قبول سخنان افراد سخن‏چین و فتنه‏انگیز عجله نکن زیرا سخن‏چین خائن و نیرنگباز است، هر چند که خود را ناصح و پند دهنده جلوه دهد. در مشورت کردن اشخاص بخیل را دخالت مده که ترا از نیکى و کار خیر بازداشته و ترا از فقر مى‏ترساند ..."
ب : مشاوربخیل و حریص نگیرید
انسان نباید با هر فردى به مشورت بپردازد، چه از مستشارى که از "عقل" و "خرد"، در "واقع بینى" و "حقیقت گرائى" و از دیگر فضائل انسانى دور و عارى باشد، نه تنها فکر آدمى، بارور نمى‏گردد، بلکه بى بهره و احیانا گمراه مى‏شود، از این جهت امام، در فرمان تاریخى خود به "مالک اشتر" مى‏نویسند:
"... حتما در مشورت خود شخص بخیل را وارد نکن که تو را از راه صحیح بگرداند، و به فقر و ندارى تهدیدت کند . "
اگر مشاور انسان، فردی بخیل بود، به خاطر "بدگمانى" است که به "خدا" دارد، زیرا اگر بخیل از "انفاق مناسب" خوددارى مى‏کند، براى این است که تصور مى‏کند در اثر انفاق، ممکن است فقر بر او مستولى گردد و سرانجام در سختى و فشار قرار گیرد. این فرد نمى‏داند که خداوند رزاق است و روزى تمام انسانها بلکه تمام جانداران روى زمین بر عهده اوست آنجا که مى‏فرماید:
" وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها."
"هیچ جاندارى در روى زمین نیست مگر این که روزى او بر عهده خداست."
اگر فرد حریص و آزمند مشاوران خود را به گردآورى سیم و زر، تشویق مى‏کند و احیانا به خاطر حرص بیشتر، ستمگرى را در نظر آنان نیک جلوه‏گر مى‏سازد، بخاطر همان اندیشه باطلى است که بخیل دارد و چنین تصور مى‏کند که اگر دست به گردآورى ثروت نزند، ممکن است روزى فقیر و بیچاره گردد.
ج : دقت در انتصاب مدیران
"... تامین و تنظیم زندگى مادى فردى و دسته جمعى، بطورى که هیچ انسانى تا آنجا که امکانات جامعه و محیط اجازه مى‏دهد، دچار فقر و وابستگى اقتصادى اهانت‏بار نگردد. ـ این اصل ـ بدون مدیریت منطقى مسائل اقتصادى از طرف هیئت حاکمه عادل امکان‏پذیر نخواهد بود ..."
د : مسوولیت پذیری مردم
"...جاى تردید نیست که حوادثى پیش مى‏آید که ناگزیرى به عهده آنان بگذارى و هرگاه نسبت به آنان با عدالت رفتار کرده باشى با کمال میل مسئولیتى را که به آنان واگذار کرده‏اى اجرا مى‏کنند زیرا سرزمین آباد تاب تحمل مخارج سنگین را دارد. بدون تردید ویرانى هر سرزمینى بر اثر فقر و تنگدستى مردمش یک امر حتمى است. مردم هم وقتى فقیر مى‏شوند که زمامدارانشان به فکر جمع کردن ثروت باشند و به ریاست آینده خود امیدوار نباشند و از حوادث روزگار پند نگیرند. "

نتیجه گیری:

اسراف و اتراف فرمانروایان و رجال بزرگ اسلامى بالاخره اثر شوم خود را در اجتماع خواهد گذاشت و به نابودى و انفجار جامعه کمک خواهد کرد. قرآن مجید این حقیقت را در ضمن آیه بخوبى بیان فرموده و به پیروان خود هشدار داده است :
"وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِین‏".
"از ثروت خود در راه خدا انفاق کنید و با دست‏هاى خود، خود را بمهلکه و نابودى نیفکنید". از این آیه قرآن چنین استفاده مى‏شود که اگر ثروت ملّى در راه خدا و بسود جامعه مصرف نشود سرنوشت آن ملت بهلاکت و سقوط مى‏انجامد. اگرثروت ها در راه مصالح ملت مسلمان و تعلیم و تربیت و ارشاد جامعه و پیشرفت اقتصادى و آبادى و عمران سرزمینهاى اسلامى و رفاه عمومى بکار مى‏رفت آیا هم‏اکنون باز هم شاهد این هلاکت‏ها و فقر اقتصادى که گریبانگیر ملل عقب‏افتاده اسلامى شده است بودیم اگر این ثروتها در راه اعتلاء و شکوهمندى مسلمانان صرف مى‏شد امروز سایه شوم استعمارگران و استثمارگران بى‏رحم را بر سر ملل ضعیف مسلمان مى‏دیدیم
اسلام مبانى اقتصادى خود را طورى تنظیم کرده که اگر پیاده شود از فقر ، نام و نشانى در جامعه باقى نمى‏ماند، اما اگر روزى در جامعه به واسطه پیاده نشدن مبانى اقتصادى اسلامى، فقیرى وجود داشته باشد باید زمامدار وقت، زندگى بسیار ساده و هماهنگ با فقرا داشته باشد. تامین و تنظیم زندگى مادى فردى و دسته جمعى، بطورى که هیچ انسانى تا آنجا که امکانات جامعه و محیط اجازه مى‏دهد، دچار فقر و وابستگى اقتصادى اهانت‏بار نگردد. این اصل بدون مدیریت منطقى مسائل اقتصادى از طرف هیئت حاکمه عادل امکان‏پذیر نخواهد بود.
از اساسى‏ترین عوامل بى‏نیازى در اقتصاد، این است که حاکم، با شدت هر چه تمام از اسرافگرى و کامکارى و مال اندوزى وابستگان خود و دیگر تبهکاران جلوگیرى نمود.
" ...اگر رفاه و آسایش مادى یک جامعه کاملا آماده شده باشد و فقر و نیاز بکلى مرتفع گردد، آن جامعه هر گونه ناگوارى و درد و بدبختى را از خود دور کرده و افراد آن ذاتا عوض میشوند و خود خواهى و زورگوئى و سودجوئى شخصى را به دور مى‏اندازند..."
والسلام
فهرست منابع و مأخذ:
1.قرآن کریم
2.بخشى‏اززیبایى‏هاى‏نهج‏البلاغه‏، جورج جرداق‏، م: محمدرضاانصارى‏ ،کانون‏انتشارات‏محمدى‏، 1373، اول ، تهران‏
3.ترجمه‏روان‏نهج‏البلاغه، سیدکاظم‏ارفع‏، انتشارات‏فیض‏کاشانى‏، 1379 ، دوم، تهران‏
4.ترجمه‏شرح‏صدکلمه‏امیرالمؤمنین‏علیه‏السلام‏، عبدالعلى‏صاحبى‏،بنیادپژوهشهاى‏اسلامى‏آستان‏قدس‏رضوى‏، 1375 ، دوم: مشهد
5.ترجمه‏شرح‏نهج‏البلاغه، ابن میثم بحرانى‏، مترجم قربانعلى‏محمدى‏مقدم، بنیادپژوهشهاى‏‏آستان‏قدس‏رضوى‏، 1375، اول، مشهد
6.غرر الحکم، عبد الواحد آمدى، مترجم محمدعلى‏انصارى‏قمى‏، هشتم، تهران‏ ‏
7.ترجمه‏غررالحکم‏ودررالکلم، عبد الواحد آمدى، سیدهاشم‏رسولى‏محلاتى‏، دفترنشرفرهنگ‏اسلامى‏، 1378، دوم، تهران‏
8.‏ترجمه‏وتفسیرنهج‏البلاغه، محمد تقى جعفرى‏ ، دفترنشرفرهنگ‏اسلامى، 1376، سوم، تهران‏
9.جلوه‏هاى‏حکمت‏، سید اصغر ناظم زاده قمى ، مرکزانتشارات‏دفترتبلیغات‏اسلامى‏، 1375، دوم، قم ‏
10.شرح‏صدوده‏کلمه‏ازکلمات‏امیرالمؤمنین‏علیه‏السلام‏، حجت هاشمى خراسانى‏، حاذق‏، 1370، اول، قم‏
11.منهاج‏البراعةفی‏شرح‏نهج‏البلاغة، میرزا حبیب الله هاشمى خوئى ، مکتبةالاسلامیة، 1358، چهارم، تهران‏
12.ترجمه‏گویاوشرح‏فشرده‏اى‏برنهج‏البلاغه، محمدرضاآشتیانى، محمدجعفرامامى، ‏هدف‏، اول، قم‏
13.ترجمه‏غررالحکم‏ودررالکلم، عبد الواحد آمدى، مترجم سیدحسین‏شیخ‏الاسلامى‏، نشر‏انصاریان‏ ، 1378، چهارم، قم‏
14.ترجمه‏نهج‏البلاغه،سید رضى، مترجم مصطفى‏زمانى‏، نشرنبوى‏، 1378، دوازدهم، تهران‏
15.فرهنگ دهخدا
16.دیوان حافظ
17.دیوان پروین اعتصامی
18.دیوان شمس
19.مثنوی معنوی
20.دیوان ابوسعید ابوالخیر
  
  
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >