شرایطی که باید همسر دارا باشد عبارتند از:
ایمان و تقوا ملاک اصلی انتخاب همسر است. در سایه ایمان و تقواست که روابط عمیق عاطفی بین زوجین ایجاد می شود. نزد چنین همسرانی، زمینه تا حدود زیادی برای پرورش صحیح فرزندان فراهم است و زن و شوهر می توانند بر همه مشکلات زندگی، اعم از اقتصادی و روانی، فایق آیند و فرزندان خود را مطابق موازین و برنامه های دینی تربیت کنند. در این زمینه، رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «زن را برای زیبایی اش به همسری مگیر; چون ممکن است جمال زن باعث پستی و سقوط اخلاقی اش بشود. هم چنین به انگیزه مالش، با او پیوند زناشویی برقرار مکن; زیرا مال می تواند موجب طغیان او گردد، بلکه به سرمایه دینی اش متوجه باش و با زن با ایمان ازدواج کن.» (1)
مردی به امام حسن علیه السلام عرض کرد: دختری دارم، او را به ازدواج چگونه فردی درآورم؟ حضرت فرمودند: «او را به ازدواج مردی با تقوا درآور; که اگر دوستش داشته باشد، او را گرامی می دارد و اگر هم دوستش نداشته باشد، به او ستم نمی کند.» (2)
دو اصل دین و اخلاق نیک، ملاک های اصلی برای شایستگی زن و شوهر است و این اصل چه در دوران جنینی و شیر خوارگی، و چه در سایر مراحل زندگی کودک و تربیت او نقش بسزایی دارد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند: «بهترین زنان شما زنی است که وقتی همسرش به او می نگرد، شاد و مسرورش گرداند.» (3) مردی در این زمینه با حضرت ابوالحسن علیه السلام مشورت نمود و عرض کرد: یکی از بستگانم از دخترم خواستگاری کرده، ولی او اخلاق بدی دارد. حضرت فرمود: «اگر بد خلق است، دخترت را به ازدواج او درنیاور.» (4)
جابربن عبدالله انصاری می گوید، در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم. آن حضرت درباره همسر شایسته چنین فرمود: «بهترین همسران شما کسانی هستند که دارای ده خصلت باشند:
1- برای آمدن فرزندان متعدد آمادگی داشته باشند. (زایا باشند.)
2- مهربان باشند.
3- عفت و پاک دامنی خود را رعایت کنند.
4- در میان بستگان خود عزیز و سربلند باشند.
5- نزد شوهر فروتن باشند.
6- خود را برای شوهر بیارایند و خود را به او بنمایانند.
7- نسبت به نامحرمان خود نگه دار باشند و پوشش خود را حفظ کنند.
8- از شوهر حرف شنوی و اطاعت داشته باشند.
9- در مسائل جنسی، میل شوهر را جلب کنند.
10- در عشق و علاقه به شوهر، افراط نکنند و حد اعتدال را حفظ نمایند.» (5)
در جایی دیگر، رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «من سعادة المرء الزوجة الصالحة »; (6) از سعادت مرد این است که دارای همسری شایسته و خوب باشد.
اسلام تاکید دارد که درباره سابقه خانوادگی همسر، تحقیق لازم صورت گیرد و به خصوص، مراتب ایمانی و اخلاقی او در نظر گرفته شود و نیز تا حد امکان، همسر از خانواده ای پاک و عفیف انتخاب گردد. این
اصالت خانوادگی در نحوه زندگی جدید و در نسل بعد تاثیر دارد. اگر نطفه،که متاثر از خصایص وراثتی والدین است، ناسالم باشد، دیگر امیدی به اصلاح فرزند نیست. به همین دلیل امام صادق علیه السلام می فرمایند: «تزوجوا فی الحجر الصالح، فان العرق دساس »; (7) با خانواده شایسته ازدواج کنید; زیرا ژن ها خصایص والدین و اجداد را به نسل بعدی سرایت می دهند.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این مورد به مردم آگاهی می دهند و می فرمایند: «ایها الناس ایاکم و خضراء الدمن »; (8) ای مردم بپرهیزید از گیاهان سبز و خرمی که در مزبله دان ها پرورش یافته است. وقتی توضیح خواستند، مقصودشان را زنان زیبا و خوب رویی دانستند که در محیط فاسد و خانواده بد پرورش یافته اند.
ازدواج با افراد هم کفو و هم شان باعث توافق بیش تر در زندگی می شود; زیرا درصد بالایی از اختلافات بین زن و شوهرها در نتیجه نبودن طرفین در یک شان و طبقه است. کفویت در جنبه های ایمانی، فکری، اقتصادی و... مطرح است، اما تکیه اساسی اسلام در کفویت، بیش تر بر مساله ایمان و اعتقاد است. علت این که پیامبر صلی الله علیه و آله، حضرت علی علیه السلام را برای همسری دختر خود انتخاب نمودند، همین مساله بوده است. بعضی روایات، کفویت، را شامل دو چیز دانسته اند: یکی عفت ناشی از ایمان و اعتقاد و دیگری تامین امکانات زندگی. (9)
امام صادق علیه السلام می فرمایند: «الکفو ان یکون عفیفا و عنده یسار»; (10) کفو (هم ردیف در ازدواج) کسی است که عفیف باشد و مالی هم داشته باشد.
مصداق این فرموده پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله را که «هر زن مسلمانی، کفو هر مرد مسلمان است »، در ماجرای ازدواج جویبر می یابیم; جویبر مردی از اهل یمامه، تازه مسلمان شده و به مدینه آمده بود. او مؤمن و مخلص، ولی سیاه پوست و مستمند بود و در مسجد زندگی می کرد. روزی پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمودند: چرا ازدواج نمی کنی؟ جواب داد: چه کسی به من بینوا زن می دهد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: اسلام هر خوار و ذلیلی را عزیز کرده است. برو نزد زیادبن ولید - از اشراف انصار - و دختر او را خواستگاری کن. جویبر فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله را به زیاد گفت. زیاد پاسخ داد: ما دخترانمان را به هم ردیفان خود - از انصار - می دهیم. پیامبر صلی الله علیه و آله، که ماجرا را متوجه شدند، فرمودند: «ای زیاد، جویبر مؤمن است، هر مؤمنی کفو زن مؤمنه و هر مرد مسلمانی کفو زن مسلمان است.» (11) زیاد پس از این فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله، اطاعت کرد و دخترش را با تشریفاتی، به ازدواج جویبر درآورد.
عدم سلامت، مانع از ازدواج نیست، ولی در تداوم زندگی مشترک اثر منفی دارد. بر همین اساس، علمای اخلاق با استفاده از روایات اسلامی، گفته اند: با شش گروه از زنان ازدواج نکنید; یک گروه از این ها زنان انانه هستند; یعنی بسیار ناله می کنند، مریض احوالند و خود را به بیماری می زنند. (12)
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به مغیرة بن شعبه، که دختری را برای همسری خود نامزد کرده بود، فرمود: «پیش از ازدواج، درباره مزایای جسمی دختر مورد نظرت تحقیق کن; زیرا این بررسی در ایجاد الفت و محبت و توافق های بیش تر بین تو و همسرت پس از ازدواج، تاثیر زیادی دارد.» (13) به همین دلیل به مرد اجازه داده شده در انتخاب همسر، برای به دست آوردن اطلاعات بدنی، یک بار به زن نظر بیفکند.
سلامت فکر و اندیشه نیز بر سلامت رفتار و اعتدال در برخوردها، اثر بسزایی دارد; زیرا روابط انسانی زوجین، تابع شرایط نفسانی و روانی آن هاست و با عدم وجود سلامت روان، نمی توانند روابط مستحکم خانوادگی را بنیان گذارند.
امام صادق علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده اند که آن حضرت فرمودند: «از ازدواج با احمق بپرهیزید که هم نشینی با او مایه اندوه و بلاست.» (14)
از معیارهای دیگری که در لابه لای احادیث اسلامی به چشم می خورد و پس از موارد مزبور، باید مورد نظر قرار گیرد، عبارت است از: دوشیزگی همسر، نداشتن قرابت و فامیلی نزدیک، زیبایی و... .
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «بهترین زنان شما، زنی است که بچه آور، مهربان، پاک دامن، نزد فامیل محترم و در برابر شوهر متواضع باشد، خود را برای شوهر بیاراید، به دیگران بی اعتنا و در خلوت، در اختیار همسر خود بوده و مثل برخی از مردان مبتذل نباشد.» (15)
عدم وجود اختلافات نژادی، سنی و منطقه ای از شرایط اساسی ازدواج نیستند و ازدواج دختر و پسر مسلمان با وجود این اختلافات، صحیح است.
امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله دختر عبدالمطلب را به ازدواج مقداد در آورد تا ازدواج به سهولت صورت گیرد (تعنیات خرافی و تشریفات جاهلی از میان برود) و مسلمانان از رسول خدا صلی الله علیه و آله پیروی کنند و بدانند که «گرامی ترین آن ها نزد خدا، باتقواترین آن هاست.» (16)
بنابراین، باید مسائل جزئی و ظاهری از قبیل ثروت، زیبایی، مقام و دل بری کم تر مورد توجه قرار گیرد و در مقابل، سعی شود ملاک های ضروری و اصلی هم چون ایمان، تقوا و اصالت خانوادگی بیش تر مورد اهمیت قرار گیرد. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نهی فرمودند که زنی را برای مال یا جمالش بگیرند; زیرا مالش موجب طغیان و جمالش مایه تباهی اوست. ملاک اصلی برای زن، دین و ایمان اوست. (17)
پی نوشت ها:
1- ملامحسن فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج 3، ص 85
2و3- جمال الدین محمدالابشیهی،المستطرف،ج 2،ص 218
4- حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص 103
5- محمدبن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج 5، ص 324 / محمدبن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 14، ص 14
6- محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 5، ص 327
7- حسن بن فضل طبرسی، پیشین
8- محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 5، ص 332
9- محمدبن حسن حر عاملی، ج 14
10- وافی، ج 3، ص 18
11- محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 5، ص 34
12- همو، فروع کافی، ج 5، ص 325
13- محمدبن حسن حر عاملی، باب 35
14- جعفریات، ص 92
15- محمدبن علی بن علی بن بابویه، روضه المتقین، ج 8
16- محمدبن یعقوب کلینی، ج 5، ص 344
17- نکاح المستدرک، باب 13، خ 1 و 3
1- برآورده شدن خواسته ها:
حضرت عبدالعظیم حسنی از امام حسن عسکری(ع) روایت می کند که فرمودند: "خداوند متعال با حضرت موسی تکلم کرد، حضرت موسی فرمود:خدای من. کسی که نمازها را در وقتش به جای آورد چه پاداشی دارد؟ خداوند فرمود:حاجت و درخواستش را به او عطا می کنم و بهشتم را برایش مباح می گردانم."1 حضرت حجةالاسلام والمسلمین هاشمی نژاد فرمودند: پیرمردی مسن، ماه مبارک رمضان به مسجد لاله زار می آمد. خیلی آدم موفقی بود، همیشه قبل از اذان داخل مسجد بود. به او گفتم: حاج آقا. شما خیلی موفقید، من هر روز که به مسجد می آیم می بینم شما زودتر از ما آمده اید جا بگیرید، او گفت: نه آقا، من هرچه دارم از نماز اول وقت دارم و بعد گفت: من در نوجوانی به مشهد رفتم.
مرحوم حاج شیخ حسن علی نخودکی را پیدا کردم و گفتم: من سه حاجت مهم دارم، دلم می خواهد هر سه تا را خدا در جوانی به من بدهد، یک چیزی یادم بدهید؟ ایشان فرمودند: چی می خواهی؟ گفتم: یکی دلم می خواهد در جوانی به حج مشرف شوم، چون حج در جوانی لذت دیگری دارد. فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان. گفتم: دومین حاجتم این است که دلم می خواهد یک همسر خوب خدا به من عنایت کند. فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان. و حاجت سومم این است که خدا یک کسب آبرومندی به من عنایت فرماید.
فرمودند:نماز اول وقت به جماعت بخوان. این عملی را که ایشان فرمودند من شروع کردم و در فاصله سه سال هم به حج مشرف شدم، هم زن مؤمنه و صالحه خدا به من داد و هم کسب با آبرو به من عنایت کرد.2
2- برطرف شدن گرفتاری و ناراحتی:
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:"بنده ای نیست که به وقت های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این که من سه چیز را برای او ضمانت می کنم: برطرف شدن گرفتاری ها و ناراحتی ها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش."3
3 - ورود به بهشت و دوری از جهنم:
امام محمد باقر(ع) می فرمایند:"هر کس نماز واجب را در حالی که عارف به حق آن است در وقتش بخواند، به گونه ای که چیزی دیگر را بر آن ترجیح ندهد، خداوند برای وی برائت از جهنم می نویسد که او را عذاب نکند، و کسی که درغیر وقتش به جا آورد در حالی که چیزی دیگر را بر آن ترجیح دهد، خداوند می تواند او را ببخشد یا عذابش کند.4
4- در امان بودن از بلاهای آسمانی:
قطب راوندی گوید: پیامبر خدا(ص) فرمود:هنگامی که خداوند از آسمان آفتی بفرستد، سه گروه از آن، در امان می مانند: حاملان قرآن، رعایت کنندگان خورشید یعنی کسانی که وقت های نماز را محافظت می کنند و کسانی که مساجد را آباد می نمایند."5
5- خشنودی خداوند:
امام صادق(ع) می فرمایند: اول وقت، خشنودی خداست و آخر آن، عفو خداست، و عفو نمی باشد مگر از جهت گناه."6 و در مقابل، تأخیر نماز موجب خشم خداست چرا که پیامبر اکرم(ص) به حضرت علی(ع) فرمودند: "نماز را با وضوی کامل و شاداب در وقتش به جای آور که تأخیر انداختن نماز بدون جهت، باعث غضب پروردگار است."7
6- استجابت دعا و بالا رفتن اعمال:
در حدیث است که به هنگام ظهر درهای آسمان گشوده می شود و درهای بهشت باز می گردد و دعا مستجاب می شود ؛پس خوشا به حال کسی که در آن هنگام برای او عمل صالحی بالا رود.8 در حدیثی دیگر از حضرت صادق(ع) آمده است که فرمودند:"... بهترین ساعت های شب و روز، وقت های نماز است." سپس فرمودند:"چون ظهر می شود درهای آسمان گشوده شده و بادها می وزند و خداوند به خلق خود نگاه می کند. هر آینه من بسیار دوست دارم که در آن هنگام، عمل صالحی برای من بالا رود." آنگاه فرمودند:" برشما باد به دعا کردن بعد از نمازها، چرا که آن مستجاب می شود."9
7- دوری شیطان و تلقین شهادتین:
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:"شیطان تازمانی که مؤمن بر نمازهای پنج گانه در وقت آن محافظت کند، پیوسته از او در هراس است؛ پس چون آنها را ضایع نمود بر وی جرأت پیدا کرده و را در گناهان بزرگ می اندازد."10 امام صادق(ع) می فرمایند:"ملک الموت در هنگام مردن، شیطان را از محافظ بر نماز دور می کند و شهادت به یگانگی خدا و نبوت پیامبرش را در آن هنگامه بزرگ به او تلقین می نماید."11 زیاد شدن عمر، مال و اولاد صالح در دنیا،در امان بودن از ترس و هول مرگ در موقع مردن،آسان شدن سؤال نکیر و منکر در قبر، توسعه یافتن قبر، نورانی شدن چهره، دادن نامه عمل به دست راست و آسان گرفتن حساب در محشر، رضایت خداوند، سلام دادن خدا به او و نگاه کردن از روی رحمت به او در هنگام عبور از صراط 12 و... از دیگر آثار و برکات نماز اول وقت است که در روایات به آن اشاره شده است.
حجةالاسلام انصاری می گوید: امام(ره) در روزهای آخر عمرشان می خواستند بخوابند؛ به من فرمودند اگر خوابیدم، اول وقت نماز صدایم بزن، گفتم چشم. دیدم اول وقت شد و امام(ره) خوابیده اند، حیفم آمد صدایشان بزنم؛ عمل جراحی، سرم به دست، گفتم صدایشان نزنم بهتر است.
چنددقیقه ای از اذان گذشت و امام(ره) چشم هایشان را باز کردند، گفتند:وقت شده؟ گفتم:بله فرمودند:چرا صدایم نزدی؟ گفتم:ده دقیقه بیشتر از وقت نگذشته است. گفتند:مگر به شما نگفتم. سپس امام(ره) فرزند خود را صدا زدند و فرمودند: ناراحتم. از اول عمرم تا حالا نمازم را اول وقت خوانده ام، چرا الان باید ده دقیقه تأخیر بیفتد؟".
منبع: روزنامه قدس - علی اکبر طحانیان
خاطره ای ازامام صادق (علیه السلام)
امام درخاطرهای از زمان تبعید امام موسی کاظم(علیه السلام) به شام بدستور هشام می فرمایند :
یک روز همراه پدرم از خانه هشام بیرون آمدیم. به میدان شهر رسیدیم و دیدیم جمعیت بسیارى گردآمده اند. پدرم پرسید: اینها کیستند؟گفتند: کشیشهاى مسیحى هستند که هرسال درچنین روزى اینجا اجتماع مىکنند و با هم به زیارت راهب بزرگ که معبد او بالاى این کوه قرار دارد، مىروند و سوالات خود را مىپرسند.
پدرم سرخود را با پارچهاى پوشاند تا کسى او را نشناسد و نزد آنها رفت. راهب چنان پیر بود که ابروان سفیدش به روى چشمانش افتاده بود . با حریرى زرد ابروان خود را به پیشانى بست و چشمانش را مانند مار افعى به حرکت در آورد.هشام جاسوسى فرستاده بود تا جریان ملاقات پدرم با راهب را گزارش کند. راهب به حاضران نگاه کرد و پدرم را دید و این گفتگو بین آن دو روى داد :
راهب : تو از ما هستى یا از امت مرحومه (اسلام) ؟!
امام باقر(علیه السلام) : از امت مرحومه (مورد رحمت خدا).
راهب: از علماى اسلام هستى یا از بى سوادهاى آنان؟!
امام: از بىسوادهاى آنها نیستم.
راهب: آیا من سوال کنم یا تو؟
امام: تو.
راهب رو به مسیحیان کرد و گفت: عجب است که مردى از امت محمد (صلّی الله علیه وآله) این جرأت را دارد که به من مىگوید: تو بپرس.راهب 5 سوال کرد و امام یک به یک پاسخ داد.
1 ـ به من بگو آن ساعتى که نه از شب است, نه از روز چه ساعتى است؟
2 ـ اگر نه از روز و نه شب است پس چیست؟
امام (علیه السلام) : بین طلوع فجر و طلوع خورشید (بین اول وقت نماز صبح و اول طلوع خورشید) است. و آن ازساعتهاى بهشت است که بیماران در آن شفا مىیابند. دردها آرام مىگیرند و...
3 ـ این که مىگویند: اهل بهشت مىخورند و میآشامند ولى مدفوع وادرار ندارند، آیا نظیرى در دنیا دارد؟
امام: مانند طفل در رحم مادرش.
4 ـ مى گویند در بهشت ازمیوهها و غذاها مىخورند، ولى چیزى کم نمىشود, نظیرى در دنیا دارد؟
امام: مانند چراغ است که اگر هزاران چراغ از شعله آن روشن کنند، از نور او چیزى کم نمىشود.
5 ـ به من بگوآن دو برادر چه کسى بودند که در یک ساعت دوقلو از مادر متولد شدند و در یک لحظه مردند، یکى پنجاه سال و دیگرى 150 سال عمر کرد.
امام: عزیز و عزیر بودند که در یک ساعت به دنیا آمدند و سى سال با هم بودند. خداوند جان عزیر را گرفت و او صد سال جزو مردگان بود،بعد او را زنده کرد و بیست سال دیگر با برادرش زندگى کرد.پس هردو دریک ساعت مردند.
در این هنگام راهب از جاى برخاست و گفت : شخصى داناتر ازمن را آوردهاید تا مرا رسوا کنید. به خدا تا این مرد درشام هست ، با شما سخن نخواهم گفت. هرچه مىخواهید از او بپرسید.مىگویند: وقتى شب شد آن راهب نزد امام آمد و مسلمان شد.
وقتى این خبر عجیب به هشام رسید و خبر مناظره در بین مردم شام پخش شد بلا فاصله جایزهاى براى حضرت فرستاد و او را راهى مدینه کرد و افرادى را نیز پیشاپیش فرستاد که اعلام کنند : کسى با دو پسر ابوتراب باقر و جعفر (علیهم السلام) تماس نگیرد که جادوگر هستند.
من آنها را به شام طلبیدم. آنها به آیین مسیح متمایل شدند . هرکس چیزى به آنها بفروشد، یا به آنها سلام کند، خونش هدر است.
روزى امام صادق(علیه السلام) به مجلس منصور دوانیقى وارد شد. طبیب هندى کنار خلیفه نشسته بود.او کتابهایى که در موضوع (علم طب) نگاشته شده بود را براى خلیفه مىخواند تا ضمن سرگرم ساختن او بر معلومات خلیفه بیفزاید.
امام صادق (علیه السلام) درگوشهى مجلس نشست.بارانى ازهیبت و ابهت از چهره حضرت مى بارید. مدتى گذشت.هنگامى که طبیب از خواندن کتابها فارغ شد،نگاهش به امام صادق(علیه السلام) دوخته شد. لحظاتى مشغول تماشاى سیماى حضرت شد.
ابهت و صلابت امام تنش را لرزاند. نگاهش را به سوى خلیفه برگرداند و با این سوال سکوت را شکست:
ـ این مرد کیست؟
ـ او عالم آل محمد(صلّی الله علیه وآله) است.
ـ آیا میل دارد از اندوختههاى علمى من بهره مند گردد
نگاه خلیفه روى امام قرار گرفت. قبل از این که چیزى بگوید، امام لب به سخن گشود:
ـ نه!
طبیب که از پاسخ امام شگفتش زده بود، پرسید:
ـ چرا؟
ـ چون بهتر از آنچه تو دارى، در اختیار دارم.
ـ چه چیز در اختیار دارى؟
ـ گرمى را با سردى معالجه مىکنم و سردى را با گرمى، رطوبت را با خشکى درمان میکنم و خشکى را با رطوبت و آنچه را که پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) فرموده به کار مىبندم و نتیجه کار را به خداوند وا مىگذارم.
سپس به سخن جدش رسول الله(صلّی الله علیه وآله) اشاره کرده، افزود: (معده خانه هربیمارى و پرهیز، سر هر درمان است.)
طبیب هندى براى این که سخنان امام را سبک جلوه دهد، پرسید:
مگر طب غیر از اینها است که گفتى؟!
امام فرمود: گمان مىکنى من ـ مثل تو ـ اینها را از کتابهاى طبى آموختهام؟!
ـ حتما, غیر از این، راهى براى فراگیرى علم طب وجود ندارد.
ـ نه، به خدا سوگند، جز از خداوند، ازدیگرى نیاموختهام. اکنون بگو کدام یک از من و تو درعلم طب داناتریم؟
ـ کار من طبابت است و حتما در طب از شما عالم ترم.
ـ پس لطفا به سوالهایم پاسخ گویید.
ـ بپرسید.
ـ چرا سر آدمى یک پارچه نیست و از قطعات مختلف به وجود آمده است؟
ـ نمى دانم.
ـ چرا پیشانى مانند سر انسان از مو پوشیده نیست؟
ـ نمىدانم.
ـ چرا بر روى پیشانى خطوط مختلفى نقش بسته است؟
ـ نمى دانم.
ـ چرا ابروها در بالاى دیدگان انسان قرار گرفته است؟
ـ نمى دانم.
ـ چرا چشمهاى انسان به شکل لوزى ساخته شده است؟
ـ نمى دانم.
ـ چرا بینى میان دو چشم قرار گرفته است؟
ـ نمى دانم.
ـ چرا سوراخهاى بینى در زیر آن خلق شده است؟
ـ نمى دانم.
ـ چرا لب فوقانى و سبیل در قسمت بالاى دهان آفریده شده است؟
ـ نمى دانم.
ـ چرا دندانهاى جلوى، تیز و دندانهاى آسیاب ، پهن و دندانهاى انیاب ( نیش )، دراز آفریده شده است؟
ـ نمى دانم.
ـ چرا کف دست و پا، مو ندارد؟
ـ نمى دانم.
ـ چرا ناخن و موهاى سر انسان روح ندارند؟
ـ نمىدانم.
ـ چرا قلب، صنوبرى شکل آفریده شده است؟
ـ نمى دانم.
ـ چرا ریه در دو قسمت آفریده شده و در جاى خود متحرک است؟
ـ نمىدانم.
ـ چرا کاسهی زانوها رو به جلو قرار دارد؟
ـ نمى دانم.
ـ چرا میان کف پا، گود است و با زمین تماس ندارد؟
ـ نمىدانم.
ـ اى طبیب هندى! ولى من به فضل خداوند، به حکمت و پاسخ این سوالها آگاهم.
طبیب که چارهاى جز تسلیم شدن نداشت، گفت: پاسخها را بگویید تا بهره مند گردم.آن گاه امام(علیه السلام) به ترتیب به یکایک سوالهاى مطرح شده، چنین پاسخ گفتند:
ـ به این جهت سر از قطعات مختلف تشکیل شده و شکافهایى برایش قرار داده شده است تا صداع (سردرد) آن را نیازارد.
ـ خداوند مو را بالاى سر رویانده تا به وسیله آن روغن لازم به مغز برسد و بخار مغز از طریق موها خارج شود. همین طور، پوششى براى سرما و گرما باشد. ولى در پیشانى مو نیافریده تا چشمها مزاحمى نداشته باشند و بتوانند به راحتى نور بگیرند.
ـ ابروها را بالاى چشم قرار داد تا به اندازه کافى به چشمها نور برسد و نیز از رسیدن نور زیاد جلوگیرى کند. چون زیادى نور، چشم را آزار داده و زمینه معیوب شدن آن را فراهم مى سازد.
ـ چشمها به شکل لوزى آفریده شده تا داروهایى که با سرمه استعمال مىشود، به آسانى وارد چشم شده، چرک مرض به آسانى ازآن به وسیله اشک خارج شود.
ـ به این جهت بینى را میان دو چشم قرار داده است که بینى نور را به دو قسمت مساوى تقسیم مى کندتا نوربه طوراعتدال به چشمها برسد.
ـ سوراخهاى بینى را در پایین آن آفریده تا چرکهاى انباشته شده در مغز ازاین سوراخها بیرون شده و بوهاى معطرکه به وسیله هوا متصاعد مىگردد, از آن، بالا رود.
ـ لب و سبیل را به این جهت روى دهان قرار داده است تا از ورود کثافات دماغ به داخل دهان جلوگیرى کند. و نیز مانع آلوده شدن خوراکىها گردد.
ـ دندانهاى جلو را تیزتر آفریده تا غذا را قطعه قطعه سازند. دندانهاى آسیاب را پهن خلق کرده تا غذا به وسیله آنها کوبیده و نرم گردند. دندانهاى انیاب را درازتر آفریده تا میان دندانهاى آسیاب ودندانهاى پیشین، چون ستونى استوار باشند.
ـ کف دست و پاها مو ندارند تا بتوانیم اشیإ را به وسیله آنها لمس نموده ، از قوه لامسه به اندازه کافى استفاده نماییم.
ـ به مو و ناخنهاى تن انسان روح نداده تا چیدن و بریدن آنها دردآور و ناراحت کننده نباشد.
ـ قلب، صنوبرى شکل آفریده شده است تا هنگام آویختگى، نوک باریکش وارد ریه شده و از نسیم آن خنک گردد ونیز مغز سر از حرارت آن آسیب نبیند.
ـ ریه را در دو قسمت آفریده تا قلب میان فشارهاى آن دو ( هنگام باز و بسته شدن ) داخل شده و هوا بگیرد.
ـ این که کاسه زانوها به سمت جلو قرار گرفته، به این جهت است که انسان رو به جلوحرکت مىکند. سنگینى بدن انسان رو به جلو است. وقتى زانوها به عقب خم شوند، تعادل انسان حفظ شده ، راه رفتن و حرکات انسان ناموزون و لرزان نمىشود.
ـ این که کف پاها را گود و قوسى مانند، خلق کرده به این جهت است که تمام کف پاها با زمین تماس پیدا نکند. زیرا اگر تمام کف پاها به زمین تماس پیدا کند، پا، چشم و اعصاب صدمه مىبینند.
طبیب که تاکنون سکوت کرده و به سخنان امام گوش مى داد، با عجب پرسید:
ـ اینها را از کجا مى دانى؟!
ـ از پدرانم فراگرفتهام؛ پدرانم از رسول خد(صلّی الله علیه وآله) آموختهاند؛ رسول خد(صلّی الله علیه وآله) ازجبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال فرا گرفته است.طبیب هندى که چنین شخصیت علمى را در عمرش ندیده بود، به فکر فرو رفت. آنگاه در حالى که محو تماشاى سیماى امام بود، چنین لب به سخن گشود:
ـ تصدیق مىکنم و شهادت مىدهم که جز خداى یگانه ، خدایى نیست و محمد (صلّی الله علیه وآله) فرستاده اوست. به خدا سوگند، تاکنون کسى را در طب، عالم تر از تو ندیدهام.
فناوری نانو یا نانوتکنولوژی رشتهای از دانش کاربردی و فناوری است که جستارهای گستردهای را پوشش میدهد. موضوع اصلی آن نیز مهار ماده یا دستگاههای در ابعاد کمتر از یک میکرومتر، معمولاً حدود ? تا ??? نانومتر است. در واقع نانوفناوری فهم و به کارگیری خواص جدیدی از مواد و سیستمهایی در این ابعاد است که اثرات فیزیکی جدیدی - عمدتا متاثر از غلبه خواص کوانتومی بر خواص کلاسیک - از خود نشان میدهند. نانوفناوری یک دانش به شدت میانرشتهای است و به رشتههایی چون فیزیک کاربردی، مهندسی مواد، ابزارهای نیم رسانا، شیمی ابرمولکول و حتی مهندسی مکانیک، مهندسی برق و مهندسی شیمی نیز مربوط میشود. نانوفناوری میتواند به عنوان ادامه? دانش کنونی به ابعاد نانو یا طرحریزی دانش کنونی بر پایههایی جدیدتر و امروزیتر باشد.
یک نانومتر (nm) یک میلیاردیم متر است. برای سنجش طول پیوندهای کربن-کربن، یا فاصله? میان دو اتم بازه? ?? تا ?? نانومتر به کار میرود؛ همچنین طول یک جفتِ دیانآ نزدیک به ? نانومتر است. و از سوی دیگر کوچکترین باکتری سلولدار ??? نانومتر است. اگر بخواهیم برای دریافتن مفهوم اندازه? یک نانومتر نسبت به متر سنجشی انجام دهیم میتوانیم اندازه? آن را مانند اندازه? یک تیله به کره? زمین بدانیم. یا به شکلی دیگر یک نانومتر اندازه? رشد ریش یک انسان در طول زمانی است که برای بلند کردن تیغ از صورتش باید بگذرد.
فناوری نانو کاربردهای گستردهای در دانشهای گوناگون دارد که از موردهای مهم آن میتوان به کاربردهایش در پزشکی برای ساخت داروهای بدون اثرهای جانبی اشاره کرد که تنها بر یک بافت ویژه تأثیر میگذارند. از انواع کاربرد ها میتوان در ساخت نانو جوراب ها ، نانو لولههای کربنی و ... اشاره کرد. موتورهای مولکولی ماشینهای مولکولی زیستیای هستند که عامل اصلی حرکت در سازوارههای زنده میباشند. در حالت کلی موتور به معنی وسیلهای است که شکلی از انرژی را مصرف و به حرکت یا کار تبدیل میکند؛ برای مثال، بسیاری از موتورهای مولکولی پروتئین-محور از انرژی آزاد شیمیاییای که از آبکافت ایتیپی آزاد میشود برای انجام کار مکانیکی استفاده میکنند. موادی که حداقل یکی از ابعاد آنها در مقیاس ? الی ??? نانومتر باشد، مواد نانویی یا نانو مواد خوانده میشوند. این مبحث در قالب موضوعات مربوط به نانوفناوری جای میگیرد.